کلمه جو
صفحه اصلی

بلعیدن


مترادف بلعیدن : بلع کردن، خوردن، قورت دادن، لقمه فرو بردن

متضاد بلعیدن : استفراغ کردن، قی کردن

برابر پارسی : اوباریدن، فرو بردن، فرودادن

فارسی به انگلیسی

bolt, consume, devour, engorge, gobble, gulp, ingest, swallow, wolf, to switow, to devour

to swallow, to devour


bolt, consume, devour, engorge, gobble, gulp, ingest, swallow, wolf


فارسی به عربی

تهم , جرعة , کیس , نورس

مترادف و متضاد

guzzle (فعل)
سر کشیدن، بلعیدن، حریصانه خوردن

gorge (فعل)
بلعیدن، پر خوردن، با حرص و ولع خوردن، زیاد تپاندن، پر خوری کردن

pouch (فعل)
بلعیدن، در جیب گذاردن

swizzle (فعل)
اشامیدن، بلعیدن

devour (فعل)
خوردن، بلعیدن، حریصانه خوردن

swallow (فعل)
بلعیدن، فرو بردن

engorge (فعل)
بلعیدن، حریصانه خوردن

ingurgitate (فعل)
فرا گرفتن، بلعیدن، حریصانه قورت دادن، زیاد پر کردن

بلع کردن، خوردن، قورت دادن، لقمه فرو بردن ≠ استفراغ کردن، قی کردن


فرهنگ فارسی

بلع کردن، فروبردن چیزی درگلو
( مصدر ) ( بلعیدبلعد خواهد بلعید ببلع بلعنده بلعیده ) ۱- در حلق فرو کردن . ۲- خوردن . یا بلعیدن خواستن زنی را . از نهایت اشتیاق بدو داشتن .

فرهنگ معین

(بَ دَ ) [ ع - فا. ] (مص م . ) ۱ - در حلق فرو بردن . ۲ - خوردن .

لغت نامه دهخدا

بلعیدن. [ ب َ دَ ] ( مص ) مصدر منحوت فارسی از بلع عربی. فروبردن. فرودادن. در حلق فروکردن. اوباردن. اوباریدن. تو دادن.فروبردن بی جویدن. قورت دادن. و رجوع به بلع شود.
- بلعیدن خواستن زنی را ؛ کنایه از نهایت اشتیاق بدو داشتن. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ عمید

فروبردن چیزی به گلو،بلع کردن، اوباریدن.

دانشنامه عمومی

بلعیدن (فیلم). بلعیدن (به انگلیسی: Devour) یک فیلم ترسناک به کارگردانی دیوید وینکلر محصول سال ۲۰۰۵ آمریکا است.
۳۱ مه ۲۰۰۵ (۲۰۰۵-05-۳۱)

فرهنگ فارسی ساره

فرودادن، اوباریدن، فرو بردن


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بلعیدن: به معنای فرو بردن چیزی از حلق بدون جویدن است.
از این عنوان، به مناسبت در باب حدود و دیات سخن گفته شده است.

احکام بلعیدن
۱. ↑ مسالک الافهام،ج ۱۴، ص ۵۳۶
...

واژه نامه بختیاریکا

ور ملازنیدِن؛ هِلِفنیدِن؛ لمنیدِن؛ لفنیدن؛ قلژنیدِن

جدول کلمات

فرو بردن

پیشنهاد کاربران

لنباندن

مصدر جعلی از بلع عربی است، ولی شاید خود بلع از ستاک اوستایی ( بئوروَیَه ) به چم جویدن باشد، ریخت دیگری از این واژه را در" اوباردن" که ( اَوَ بئورویه ) میباشد میتوان دید.


کلمات دیگر: