مترادف اصلی : حقیقی، واقعی، اساسی، عمده، مهم ، فرعی
متضاد اصلی : غیرواقعی، مجازی
برابر پارسی : بنیادی، آغازین، بنیادین، هسته ای
original, fundamental, basic, main, [gram.] cardinal
arch, arch-, basic, broad, capital, cardinal, central, chief, elemental, essential, focal, original, grand, head, home, inherent, intrinsic, key, leading, main, master, mother, parental, pirmary, predominant, premier, primal, prime, primitive, primordial, principal, pristine, radical, seminal, staple, ultimate, vital
بومي , طبيعي , ذاتي , مکنون , فطري , اصلي , بکر , بديع , منبع , سرچشمه
اساسی، عمده، مهم
حقیقی، واقعی ≠ غیرواقعی، مجازی
۱. حقیقی، واقعی
۲. اساسی، عمده، مهم، ≠ غیرواقعی، مجازی،
۳. فرعی
اصلی . [ اَ ] (اِخ ) از شاعران و خطاطان ایران بود که در مشهد میزیست و خط نستعلیق را خوب می نوشت . صاحب آتشکده این بیت را از وی آورده است :
چو بطفلیش بدیدم بسپردم اهل دین را
که شود بلای جانها بشما سپردم این را.
رجوع به قاموس الاعلام ج 2 و آتشکده ص 86 شود.
نظامی .
آغازین، هسته ای، بنیادین