کلمه جو
صفحه اصلی

سعال

عربی به فارسی

سرفه , جرقه (درمورد موتور وغيره) , سرفه کردن


فرهنگ فارسی

سرفه
( اسم ) سرفه . یا سعال یابس . سرفه خشک
خفیدن . سرفیدن . سرفه .

فرهنگ معین

(سُ ) [ ع . ] (اِ. ) سرفه .

لغت نامه دهخدا

سعال . [ س ُ ] (ع مص ) خفیدن . (المصادر زوزنی ). سرفیدن . (منتهی الارب ). سرفه وآن حرکت ریه است که بدان طبیعت اذیت را از ریه و اعضایی که متصل به آن است دفع میکند و آن مر سینه را مانند عطاس است مر دماغ را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). سرفه . (غیاث ) (دهار) :
هرآنگه کزو ماند عاجز خطیب
فزاید برو بی سعالی سعال .

ناصرخسرو.


بنفشه ٔ... سعال گرم و خشک را نافع بود. (ذخیره خوارزمشاهی ).
جاسوس تست بر خصم انفاس او چو در شب
غماز دزد باشد هم عطسه هم سعالش .

خاقانی .



سعال. [س َ] ( ع مص ) شادمان گردیدن. ( منتهی الارب ).

سعال. [ س ُ ] ( ع مص ) خفیدن. ( المصادر زوزنی ). سرفیدن. ( منتهی الارب ). سرفه وآن حرکت ریه است که بدان طبیعت اذیت را از ریه و اعضایی که متصل به آن است دفع میکند و آن مر سینه را مانند عطاس است مر دماغ را. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). سرفه. ( غیاث ) ( دهار ) :
هرآنگه کزو ماند عاجز خطیب
فزاید برو بی سعالی سعال.
ناصرخسرو.
بنفشه ٔ... سعال گرم و خشک را نافع بود. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
جاسوس تست بر خصم انفاس او چو در شب
غماز دزد باشد هم عطسه هم سعالش.
خاقانی.

سعال . [س َ] (ع مص ) شادمان گردیدن . (منتهی الارب ).


فرهنگ عمید

سرفه.

پیشنهاد کاربران

حرکت قصبه ریه و آلات سینه است برای دفع چیزی موذی و اذیتی که از آن رسد به ریه و اعضای متصل بدان


کلمات دیگر: