کلمه جو
صفحه اصلی

جریری

فرهنگ فارسی

یحیی بن اسماعیل راوی بود و از عماره بن قعقاع روایت کرد .

لغت نامه دهخدا

جریری . [ ج ُ رَ ری ] (ص نسبی ) نسبت است به جریربن عباد برادر حرث بن عبادبن ضبیعةبن قیس بن ثعلبةبن عکابةبن صعب بن علی بن بکربن وائل . (از لباب الانساب ).


جریری . [ ج ُ رَ ری ] (اِخ ) سعیدبن ایاس بصری مکنی به ابومسعود. راوی بود و از ابونضرة و یزیدبن شخیر روایت کرد و شعبه و ثوری از او روایت کردند و بسال 144 هَ . ق . درگذشت . (از لباب الانساب ). و رجوع به عیون الاخبار ج 1 ص 296 شود.


جریری. [ ج ُ رَ ری ] ( ص نسبی ) نسبت است به جریربن عباد برادر حرث بن عبادبن ضبیعةبن قیس بن ثعلبةبن عکابةبن صعب بن علی بن بکربن وائل. ( از لباب الانساب ).

جریری. [ ج َ ] ( ص نسبی ) منسوب به جریربن عبداﷲ بجلی و نیز نسبت پیروان مذهب محمدبن جریر طبری است. ( از لباب الانساب ).

جریری. [ ج َ ] ( اِخ ) از روات بود و از ابن عباس روایت دارد. ( از عیون الاخبار ج 1 ص 297 ).

جریری. [ ج َ ] ( اِخ ) از روات بود واز عبداﷲبن شقیق روایت دارد. ( از المصاحف ص 165 ).

جریری. [ ج َ ] ( اِخ ) ابوالفرج معافی بن زکریا نهروانی ( منسوب به مذهب محمدبن جریر طبری ) معروف به ابن طرار. از ائمه مشهور بود و از بغوی و ابن صاعد روایت کرد. ( از لباب الانساب ). مؤلف نسبت وی را چنین یادداشت کرده است : معافابن زکریابن یحیی بن حمادبن داود. ( یادداشت مؤلف ).

جریری. [ ج َ ] ( اِخ ) ابومحمدبن احمدبن محمدبن حسین. از مشایخ بود. وفاتش در سنه 311 هَ. ق. روی داد. از سخنان اوست : هرکه گوش به خدمت نفس دارد اندر حکم شهوت اسیر شود و محبوس زندان هوا گردد، حق تعالی فائده ها بر دل او حرام کند و از سخن حق تعالی ذوق نیابد و دعای او را اجابت ننماید. ( از تاریخ گزیده ج 1 ص 777 ).

جریری. [ ج َ ] ( اِخ ) جریربن عبدالوهاب بن جریربن محمدبن علی بن جریر مکنی به ابوالفضل ضبی. راوی بود و از ابوعبداﷲ محمدبن ابراهیم یزدی و جز او روایت کرد و بسال 469 هَ. ق. درگذشت. ( از لباب الانساب ).

جریری. [ ج َ ] ( اِخ ) حسن بن ادریس شوشتری ( منسوب به جریربن عبداﷲ بجلی ). از روات بود و از طالوت بن عباد روایت کرد. ( از لباب الانساب ).

جریری. [ ج ُ رَ ری ] ( اِخ ) سعیدبن ایاس بصری مکنی به ابومسعود. راوی بود و از ابونضرة و یزیدبن شخیر روایت کرد و شعبه و ثوری از او روایت کردند و بسال 144 هَ. ق. درگذشت. ( از لباب الانساب ). و رجوع به عیون الاخبار ج 1 ص 296 شود.

جریری. [ ج َ ] ( اِخ ) یحیی بن اسماعیل ( منسوب به جریر بجلی ). راوی بودو از عمارةبن قعقاع روایت کرد. ( از لباب الانساب ).

جریری . [ ج َ ] (اِخ ) ابوالفرج معافی بن زکریا نهروانی (منسوب به مذهب محمدبن جریر طبری ) معروف به ابن طرار. از ائمه ٔ مشهور بود و از بغوی و ابن صاعد روایت کرد. (از لباب الانساب ). مؤلف نسبت وی را چنین یادداشت کرده است : معافابن زکریابن یحیی بن حمادبن داود. (یادداشت مؤلف ).


جریری . [ ج َ ] (اِخ ) ابومحمدبن احمدبن محمدبن حسین . از مشایخ بود. وفاتش در سنه ٔ 311 هَ . ق . روی داد. از سخنان اوست : هرکه گوش به خدمت نفس دارد اندر حکم شهوت اسیر شود و محبوس زندان هوا گردد، حق تعالی فائده ها بر دل او حرام کند و از سخن حق تعالی ذوق نیابد و دعای او را اجابت ننماید. (از تاریخ گزیده ج 1 ص 777).


جریری . [ ج َ ] (اِخ ) از روات بود و از ابن عباس روایت دارد. (از عیون الاخبار ج 1 ص 297).


جریری . [ ج َ ] (اِخ ) از روات بود واز عبداﷲبن شقیق روایت دارد. (از المصاحف ص 165).


جریری . [ ج َ ] (اِخ ) جریربن عبدالوهاب بن جریربن محمدبن علی بن جریر مکنی به ابوالفضل ضبی . راوی بود و از ابوعبداﷲ محمدبن ابراهیم یزدی و جز او روایت کرد و بسال 469 هَ . ق . درگذشت . (از لباب الانساب ).


جریری . [ ج َ ] (اِخ ) حسن بن ادریس شوشتری (منسوب به جریربن عبداﷲ بجلی ). از روات بود و از طالوت بن عباد روایت کرد. (از لباب الانساب ).


جریری . [ ج َ ] (اِخ ) یحیی بن اسماعیل (منسوب به جریر بجلی ). راوی بودو از عمارةبن قعقاع روایت کرد. (از لباب الانساب ).


جریری . [ ج َ ] (ص نسبی ) منسوب به جریربن عبداﷲ بجلی و نیز نسبت پیروان مذهب محمدبن جریر طبری است . (از لباب الانساب ).



کلمات دیگر: