باغی در هرات
باغ زاغان
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
باغ زاغان.[ غ ِ ] ( اِخ ) نام باغی است در هرات. ( برهان ) ( آنندراج ) ( انجمن آرای ناصری ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ رشیدی ) ( هفت قلزم ). باغی است از باغهای هرات و گویند الحال حاکم نشین هرات است. ( آنندراج ). این باغ گویا مرکز حکومت و اقامت شاهان بوده است و در سال 875 هَ. ق. مورد غارت قرار گرفته است ولی بهر حال تا این اواخر نیزموقع خود را از دست نداده بود : خواجه [ شیخ بهاءالدین نقشبندی ] را گفتند ای مسلمان در این زمان چه محل یاد باغ زاغان است... خواجه فرمودند که جای یاد باغ زاغان است. ( انیس الطالبین ص 84 ). و باغ زاغان را چون دم طاوس از الوان ملابس و انواع نفایس آراسته کرده تعبیه ها ساختند. ( روضات الجنات فی اوصاف مدینة هرات ج 2 ص 48 ). از راه راست بازار به باغ زاغان عزیمت فرمود [ شاهرخ ] و جراحان و اطبای مسیحادم به معالجه و مرهم قیام نمودند تا آن زخم التیام یافت ( بسال 830 هَ. ق. ). ( از روضات الجنات ص 85 ). ( بسال 875هَ. ق. ) باغ زاغان که مشحون بود بنفایس جواهر و ظروف فضه و ذهب و اسبان بدوی و زینهای مرصع و غرایب سلاح و سلب و رغایب کتب و چینی آلات و عجایب طرایف و تنسوقات تمام بغارت رفت. ( همان کتاب ج 2 ص 366 ). ( بعد از قضایای سلطان ابوسعید گورگان ) ابوالغازی سلطان حسین بهادرخان... ولایت خراسان را قبضه کرد و روز جمعه عاشر ماه رمضان سنه ثلث و سبعین و سبعمائه از تخت حاجی بیگ به باغ زاغان تشریف برده قدم بر سریر جهانبانی نهاد. ( از حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 135 ). بعد از وصول بایقرا میرزا، جهت ختان شاهزاده مظفر حسین میرزا... باغ زاغان... تعیین یافت. ( همان کتاب ص 178 ). ( میرزا سلمان وزیر بتوطئه حمزه میرزا و شاه محمد ) همینکه تمام اموال و املاک خود را تسلیم کرد، در باغ زاغان هرات هلاکش کردند. ( زندگانی شاه عباس اول ج 1 ص 76 ). ازبکان [علیقلی خان شاملو] را بر طرف باغ زاغان ، بزرگترین باغ شهر بردند... و او را با همراهانش پاره پاره کردند، اواخر ربیعالاول 997 هَ. ق. ( زندگانی شاه عباس اول ج 1 ص 126 ). این باغ مدتی محل پذیرایی محمد همایون گورکانی بوده است. ( از عالم آرای عباسی ص 98 ).
ذوق گلگشت خراسان رفته است از یاد ما
در سواد هند سیر باغ زاغان میکنم.
سوی باغ زاغان خرامان تذرو.
ذوق گلگشت خراسان رفته است از یاد ما
در سواد هند سیر باغ زاغان میکنم.
محمدقلی سلیم ( از آنندراج ).
پس آنگاه گردان سرافراز سروسوی باغ زاغان خرامان تذرو.
هاتفی ( از شمس اللغات ).
کلمات دیگر: