کلمه جو
صفحه اصلی

پیکربندی

فارسی به انگلیسی

configuration

مترادف و متضاد

configuration (اسم)
ترتیب، هیئت، پیکر بندی، شکل، پیگربندی، قواره، وضعیت یا موقعیت

فرهنگ فارسی

[حمل‌ونقل هوایی] وضعیت قرارگرفتن بال و بدنه و موتورها و سطوح واپایش نسبت به یکدیگر در هواگَرد [رایانه و فنّاوری اطلاعات] مجموعۀ واحدهای سخت‌افزاری یا برنامه‌های نرم‌افزاری خاصی که سامانۀ رایانه‌ای را تشکیل می‌دهد [شیمی] ترتیب یا نحوۀ قرار گرفتن اتم‌ها یا گروه‌ها در یک مولکول


دانشنامه عمومی

در علوم رایانه، پیکربندی به معنی تنظیم مجموعه ای از عملکردها به نحوی است که نرم افزار یا سخت افزار نصب شده روی رایانه را به عملکرد دلخواه وادارد.

دانشنامه آزاد فارسی

پیکربندی (رایانه). پیکربندی (رایانه)(Configuration)
۱. در زمینه رایانه ای، مجموعۀ قطعات داخلی و خارجی یک سیستم ازجمله حافظه۱، دیسک درایو۲ها، صفحه کلید۳، ویدیو۴ و نیز قطعاتی که می توان آن ها را به رایانه متصل نمود، ولی از حساسیت کمتری برخوردارند نظیر ماوس۵، مودم۶ و چاپگر۷. نرم افزارهایی همچون سیستم عامل یا راه اندازهای نرم افزاری مختلف و نرم افزارهای دیگری که توسط کاربر از طریق فایل های مربوط به پیکربندی سیستم (ازجمله فایل های AUTOEXEC.BAT و CONFIG.SYS که در رایانه های IBM PC و رایانه های سازگار با آن وجود دارد) نصب می شوند. ۲. در زمینه شبکه های رایانه ای۸، مجموعه سخت افزار۹هایی که برای برقراری ارتباط استفاده می شوند و نیز ساختار اتصال اجزا، که روش اتصال اجزای اصلی را مشخص می کند.
Memorydisk driveKeyboardVideoMouseModemPrinterComputer Networkhardware

پیکربندی (شیمی). پیکربندی (شیمی)(configuration (chemistry))
(یا: آرایش) در شیمی، ترتیب قرار گرفتن اتم ها در مولکول یا الکترون ها در اوربیتالهای اتمی.

فرهنگستان زبان و ادب

{configuration} [حمل ونقل هوایی، رایانه و فنّاوری اطلاعات، شیمی، مهندسی بسپار] [حمل ونقل هوایی] وضعیت قرارگرفتن بال و بدنه و موتورها و سطوح واپایش نسبت به یکدیگر در هواگَرد [رایانه و فنّاوری اطلاعات] مجموعۀ واحدهای سخت افزاری یا برنامه های نرم افزاری خاصی که سامانۀ ...


کلمات دیگر: