کلمه جو
صفحه اصلی

تند گشتن

مترادف و متضاد

rev (فعل)
تند گشتن، دور برداشتن

فرهنگ فارسی

به خشم آمدن . غضب کردن

لغت نامه دهخدا

تند گشتن. [ ت ُ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) بخشم آمدن. غضب کردن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) :
ز کین تند گشت و برآمد ز جای
ببالای جنگی درآورد پای.
فردوسی ( از لغت فرس اسدی ).
حقیقت ندانم چه گویی همی
در این تند گشتن چه جویی همی.
شمسی ( یوسف و زلیخا ).


کلمات دیگر: