الزام اور
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
اولویة , زامی
مترادف و متضاد
حتمی، الزام اور، دستوری، امری
حتمی، الزام اور، واجب، لازم، لازم الاجراء، الزامی
اجباری، الزام اور
اجباری، الزام اور، الزامی
فرهنگ فارسی
( الزام آور ) ( اسم ) آنچه که عمل بدان الزامی است واجب لازم .
لغت نامه دهخدا
( الزام آور ) الزام آور. [ اِ وَ ] ( نف مرکب ) تعهدآور. ملتزم کننده. اجباری. رجوع به اِلزام شود.
فرهنگ عمید
( الزام آور ) تعهدآور.
پیشنهاد کاربران
بایسته
بجای آمیخته واژه ی پارسی ـ عربی �الزام آور� می توان �بایسته� نوشت.
برگرفته از یادداشتی در پیوند زیر:
ب. الف. بزرگمهر ۳۰ آذر ماه ۱۳۹۳
https://www. behzadbozorgmehr. com/2014/12/blog - post_558. html
بجای آمیخته واژه ی پارسی ـ عربی �الزام آور� می توان �بایسته� نوشت.
برگرفته از یادداشتی در پیوند زیر:
ب. الف. بزرگمهر ۳۰ آذر ماه ۱۳۹۳
https://www. behzadbozorgmehr. com/2014/12/blog - post_558. html
کلمات دیگر: