مترادف کشتگر : برزگر، حارث، زراعت پیشه، فلاح
کشتگر
مترادف کشتگر : برزگر، حارث، زراعت پیشه، فلاح
فارسی به انگلیسی
farmer
مترادف و متضاد
برزگر، حارث، زراعتپیشه، فلاح
فرهنگ فارسی
کسی که کشت و زرع کند یا به این حرفه اشتغال داشته باشد
زارع کشتکار : ( کشتگر بدر آمد تا کشته را خود بیفشاند ) . ( انجیل فارسی )
لغت نامه دهخدا
کشت گر. [ ک ِ گ َ ] ( ص مرکب ) کشتکار. کشاورز. زارع. مُزارِع. حاقل. برزگر. برزیگر. ( یادداشت مؤلف ) : کشت گر بدر آمد تا کشته خود بیفشاند. ( ترجمه دیاتسارون ص 212 ).
فرهنگ عمید
کشت کار، زارع.
فرهنگستان زبان و ادب
{cultivator} [کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] کسی که کشت و زرع کند یا به این حرفه اشتغال داشته باشد
کلمات دیگر: