کلمه جو
صفحه اصلی

گندم گون


مترادف گندم گون : اسمر، سبزه، سبزه رو

فارسی به انگلیسی

brunette, swarthy, tawny, brunet, swarthy, lawny

مترادف و متضاد

tawny (صفت)
تیره، سبزه، گندم گون، سبزه رو، اسمر، زرد مایل به قهوه ای

fulvous (صفت)
تیره، زرد کمرنگ، گندم گون

wheaten (صفت)
گندم گون، وابسته به گندم، برنگ گندم

fuscous (صفت)
تیره، گندم گون، سیه فام

فرهنگ فارسی

۱ - سبز چهره سبزه : متوکل ... مردی بود بلند بالا و گندم گون و نیکو روی و سیاه موی و پیوسته ابرو ... ۲ - قهوه یی .
کسی که چهره اشسفیدنباشدواندکی تیره وبرنگ گندم باشد

فرهنگ معین

( ~ . ) (ص مر. ) سبزه ، کسی که رنگ پوستش سبزه باشد.

لغت نامه دهخدا

گندم گون. [ گ َ دُ ] ( ص مرکب ) آدم سبزه. ادْماء. اسمر. ( ناظم الاطباء ). اَملَج : دُحسُم ودحسمان و دُحسُمانی ؛ مردم گندم گون فربه گرداندام. رجل دَحمَس ؛ مرد گندم گون درشت فربه. رجل دُحامِس و دُحمُسان و دُحمُسانی ؛ مرد گندمگون درشت فربه. ( منتهی الارب ) : متوکل.... مردی بود بلندبالا و گندم گون و نیکوروی و سیاه موی و پیوسته ابرو بلندبینی. ( ترجمه طبری بلعمی ). و به لفظ عرب اندر به لون اسمر بود یعنی گندم گون. ( مجمل التواریخ ). و مهتری مردی بودگندمگون و نیکوچشم و نیکومحاسن. ( مجمل التواریخ ).
خانه چون خلد است و من چون آدمم زیرا مرا
حور گندمگون حسنا دادی احسنت ای ملک.
خاقانی.
خال مشک از روی گندم گون خاتون عرب
عاشقان را آرزوبخش و دلستان آمده.
خاقانی.
روی گندم گون او بوده تصاویر بهشت
آدم از سودای آن گندم پریشان آمده.
خاقانی.
گندم گون گشته ادیمش چو کاه
یافته جودانه چو کیمخت ماه.
نظامی.
خال مشکین تو برعارض گندم گون دید
آدم آمد ز پی دانه و در دام افتاد.
سلمان ساوجی.
خال مشکین که بدان عارض گندمگون است
سرّ آن دانه که شد رهزن آدم با اوست.
حافظ.
|| قهوه ای رنگ. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

کسی که چهره اش سفید نباشد و اندکی تیره و به رنگ گندم باشد.

دانشنامه عمومی

گَندُم گون گونه ای رنگ است که از پرده های زرد مایل به سرخ و زرد مایل به قهوه ای به شمار می رود.
ویکی پدیای انگلیسی.
http://www.99colors.net/name/fulvous
گندم گون از انواع رنگ های پوست صورت و بدن انسان به شمار می رود و در ادبیات فارسی نیز به این رنگ اشاره شده است ازجمله خاقانی که می گوید:
از صفت گندم گون در نام گذاری شمار زیادی از پرندگان و دیگر جانوران و برخی از قارچ ها استفاده شده است، برای نمونه الیکایی گندم گون و اردک سوت زن گندم گون.

واژه نامه بختیاریکا

سَوزینِه

پیشنهاد کاربران

گندمگون که تیره نیست مثل رنگ گندم یا کرم



سمیرا

سمرا

سمیر ، سمیرا

اسمر

سمیر

کسی که دوستش تیره به رنگ گندم باشد

کسی که گونه هایش برجسته باشد


گندمی، سبزه

مثل م/م گندمکی

کسی که پوستش به رنگ گندمی باشد


کلمات دیگر: