برابر پارسی : کم بوم
کم جمعیت
برابر پارسی : کم بوم
فارسی به انگلیسی
thinly populated
underpopulated
فارسی به عربی
رقیق
مترادف و متضاد
لاغر، رقیق، نازک، نزار، باریک، سبک، نحیف، تنک، کم پشت، کم چربی، رقیق و آبکی، کم جمعیت، بطور رقیق، نازک شدن
فرهنگ فارسی
جایی که دارای سکن. اندک باشد مقابل پر جمعیت ... شهری کم جمعیت است .
پیشنهاد کاربران
Sparsely populated
کلمات دیگر: