برابر پارسی : نا شکیب
کم حوصله
برابر پارسی : نا شکیب
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - کم صبر نا شکیبا مقابل پر حوصله . ۲ - دون همت .
فرهنگ عمید
بی صبر، بی طاقت، ناشکیبا.
پیشنهاد کاربران
تنک حوصله. [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ح َ / حُو ص َ ل َ / ل ِ ] ( ص مرکب ) تنک دل. کنایه از کسی که اخفای مال و راز نتواند کرد. ( آنندراج ) . کم صبر و کم تحمل. کسی که بردبار نباشد. کسی که قادر به خویشتن داری نباشد :
ای بی جگر از تلخی عالم گله بگذار
این می به حریفان تنک حوصله بگذار.
صائب ( از آنندراج ) .
در سینه ٔ ما بود نهان راز محبت
شد اشک تنک حوصله غماز محبت.
منیری ( از آنندراج ) .
شمه ای از غم هجر تو به بلبل گفتم
آن تنک حوصله رسوای گلستانم کرد.
؟
رجوع به تنگ حوصله شود.
ای بی جگر از تلخی عالم گله بگذار
این می به حریفان تنک حوصله بگذار.
صائب ( از آنندراج ) .
در سینه ٔ ما بود نهان راز محبت
شد اشک تنک حوصله غماز محبت.
منیری ( از آنندراج ) .
شمه ای از غم هجر تو به بلبل گفتم
آن تنک حوصله رسوای گلستانم کرد.
؟
رجوع به تنگ حوصله شود.
تنک صبر. [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ص َ ] ( ص مرکب ) کم صبر و بی تحمل. ( ناظم الاطباء ) . تنک حوصله.
کلمات دیگر: