برابر پارسی : غلغل
قلقل
برابر پارسی : غلغل
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
دهی است از دهستان خرم رود شهرستان تویسرکان واقع در ۲۴ هزار گزی شمال باختر تویسرکان و ۶ هزار گزی جنوب باختر اشتران . موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است .
فرهنگ معین
(قُ قُ یا قِ قِ) [ ع . ] (ص .) مرد چست سبکروح و ظریف .
لغت نامه دهخدا
قلقل. [ ق ِ ق َ ] ( ع اِ ) نام درخت انار صحرایی است و آن را قلاقل و قلقلان هم میگویند. ( برهان ).
قلقل. [ ق ِ ق ِ ] ( ع اِ ) گیاهی است که دانه آن سیاه باشد و نیکو در بوئیدن و نیک محرک باه خصوصاً چون کوفته به کنجد آمیخته به انگبین معجون سازند و آن را قلقلان بضم و قلاقل کعلابط نیز نامند یا آن سرد و نوع گیاه دیگر است و بیخ و ریشه آن گیاه را مغاث خوانند و عامه به غلط آن را با فاء خوانند. ( منتهی الارب ). درختی است به بلندی درخت انار و بار آن دانه ای است گرد و سیاه به اندازه فلفل یا کمی بزرگتر و در آن چسبندگی و شیرینی و بوی خوش است. ( اقرب الموارد ). به فارسی انار دانه دشتی نامیده میشود. طبیعت آن در دوم گرم و تر با رطوبت فضلیه و بغایت مقوی باه و منعظ و مسمن بدن هر نوع که استعمال نمایند خصوصاً با کنجد ویا با نبات و یا فانید و یا عسل سرشته و مصلح حال گرده و مثانه و زایل کننده احتراق و مقدار شربت بریان کرده آن از قبیل تنقل تا یک اوقیه و از کوبیده آن تا نیم اوقیه و اکثار آن مصدع و مضر معده و مورث هیضه و مصلح آن بریان نمودن و با سکنجبین یا با قند و عسل خوردن ، بدل آن به وزن آن ابهل و چهار دانگ آن مغز تخم خیار است. ( مخزن الادویه ). نباتی است شبیه به نبات کنب و چوب او مایل به سرخی و شاخها دراز و ثمرش مستدیر و بزرگتر از فلفل و املس و بیرون او مایل بسیاهی و مغز او با حلاوت و اندک لزوجت و پوست ساق او قوی تر از پوست کنب و گلش مایل به سفیدی و مستعمل از اودانه اوست و بعضی او را حب السمنه دانسته اند در دوم گرم و تر و بغایت مبهی خصوصاً با کنجد و نبات و مسمن بدن و قدر شربتش تا یک وقیه و مصدع و مصلحش بو دادن او و استعمال سکنجبین است. ( تحفه حکیم مؤمن ).
قلقل. [ ق ُ ق ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان فریم ، بخش دودانگه شهرستان ساری ، واقع در 2000گزی باختر کهنه ده. موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن معتدل مرطوب مالاریائی است. سکنه آن 45 تن است. آب آن از نهر عروس داماد و محصول آن برنج ، غلات ، و شغل اهالی زراعت است.راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).
قلقل . [ ق ِ ق َ ] (ع اِ) نام درخت انار صحرایی است و آن را قلاقل و قلقلان هم میگویند. (برهان ).
قلقل . [ ق ِ ق ِ ] (ع اِ) گیاهی است که دانه ٔ آن سیاه باشد و نیکو در بوئیدن و نیک محرک باه خصوصاً چون کوفته به کنجد آمیخته به انگبین معجون سازند و آن را قلقلان بضم و قلاقل کعلابط نیز نامند یا آن سرد و نوع گیاه دیگر است و بیخ و ریشه ٔ آن گیاه را مغاث خوانند و عامه به غلط آن را با فاء خوانند. (منتهی الارب ). درختی است به بلندی درخت انار و بار آن دانه ای است گرد و سیاه به اندازه ٔ فلفل یا کمی بزرگتر و در آن چسبندگی و شیرینی و بوی خوش است . (اقرب الموارد). به فارسی انار دانه ٔ دشتی نامیده میشود. طبیعت آن در دوم گرم و تر با رطوبت فضلیه و بغایت مقوی باه و منعظ و مسمن بدن هر نوع که استعمال نمایند خصوصاً با کنجد ویا با نبات و یا فانید و یا عسل سرشته و مصلح حال گرده و مثانه و زایل کننده ٔ احتراق و مقدار شربت بریان کرده ٔ آن از قبیل تنقل تا یک اوقیه و از کوبیده ٔ آن تا نیم اوقیه و اکثار آن مصدع و مضر معده و مورث هیضه و مصلح آن بریان نمودن و با سکنجبین یا با قند و عسل خوردن ، بدل آن به وزن آن ابهل و چهار دانگ آن مغز تخم خیار است . (مخزن الادویه ). نباتی است شبیه به نبات کنب و چوب او مایل به سرخی و شاخها دراز و ثمرش مستدیر و بزرگتر از فلفل و املس و بیرون او مایل بسیاهی و مغز او با حلاوت و اندک لزوجت و پوست ساق او قوی تر از پوست کنب و گلش مایل به سفیدی و مستعمل از اودانه ٔ اوست و بعضی او را حب السمنه دانسته اند در دوم گرم و تر و بغایت مبهی خصوصاً با کنجد و نبات و مسمن بدن و قدر شربتش تا یک وقیه و مصدع و مصلحش بو دادن او و استعمال سکنجبین است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
قلقل . [ ق ُ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فریم ، بخش دودانگه ٔ شهرستان ساری ، واقع در 2000گزی باختر کهنه ده . موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن معتدل مرطوب مالاریائی است . سکنه ٔ آن 45 تن است . آب آن از نهر عروس داماد و محصول آن برنج ، غلات ، و شغل اهالی زراعت است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
قلقل . [ ق ُ ق ُ ] (ع ص ) مرد سبک روح و ظریف را گویند. (برهان ). مرد چست سبک روح . (منتهی الارب ). || خفیف در سفر. (اقرب الموارد). || اسب سبک . (منتهی الارب ). || یاری گر شتابکار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). المعوان السریع التحرک . (اقرب الموارد). || (اِ صوت ) آواز ریختن شراب از شیشه ٔ صراحی . (آنندراج ). آواز شراب را گفته اند که از گلوی صراحی بیرون می آید. (برهان ). || (ص ) مجازاً بمعنی کلان .
قلقل . [ ق ُ ق ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خرم رود شهرستان تویسرکان ، واقع در 24 هزارگزی شمال باختر تویسرکان و 6 هزارگزی جنوب باختر اشتران . موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است . سکنه ٔ آن 617 تن است . آب آن از دو رشته قنات و چشمه و محصول آن غلات ، دیم ، انگور، کتیرا، و شغل اهالی زراعت است . راه مالرو دارد و تابستان از راه سوبلق و لاشجر اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
دانشنامه عمومی
قلقل (بافت)
قلقل (تویسرکان)
این روستا در دهستان گوغر قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن زیر سه خانوار بوده است.
این روستا در دهستان خرم رود قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵، جمعیت آن ۱۲۱۲ نفر (۳۸۷ خانوار) بوده است.
گویش مازنی
از توابع فریم واقع در شهرستان ساری