کلمه جو
صفحه اصلی

گناهکار


مترادف گناهکار : بدعمل، بزهکار، تبهکار، خطاکار، روسیاه، عاصی، متهم، مجرم، مذنب، مقصر

متضاد گناهکار : بی گناه، پاک، مبرا

فارسی به انگلیسی

guilty, sinner, transgressor, sinful, [n.] sinner

sinful, [n.] sinner


guilty, sinner, transgressor


فارسی به عربی

شریر , مجرم , مذنب , مستحق اللوم

مترادف و متضاد

felon (اسم)
جانی، گناهکار، بزهکار، جنایت کار، عقربک

sinner (اسم)
گناهکار، بزهکار، عاصی

unrighteous (صفت)
گناهکار، نا مناسب، غیر عادلانه، ناصالح، بی تقوی

unregenerated (صفت)
گناهکار، دوباره ساخته نشده، دوباره حیات نیافته، دوباره بنانشده، دوباره تولید نشده

blameworthy (صفت)
سزاوار سرزنش، مقصر، مجرم، گناهکار، ذمیم

guilty (صفت)
مقصر، مجرم، گناهکار، مرتکب جنایت یا جنحه، بزهکار

sinful (صفت)
گناهکار، عاصی

unregenerate (صفت)
گناهکار، دوباره ساخته نشده، دوباره حیات نیافته، دوباره بنانشده، دوباره تولید نشده

transgressive (صفت)
متجاوز، گناهکار، خاطی، متخلف، خطاکار

wicked (صفت)
فاسد، شریر، بدکار، بد خو، گناهکار، تبه کار، نابکار، بدجنس

peccant (صفت)
غلط، فاسد، ناصحیح، گناهکار، خطا، ناخوش، اشتباه کار

criminal (صفت)
گناهکار، جنایی، کیفری

بدعمل، بزهکار، تبهکار، خطاکار، روسیاه، عاصی، متهم، مجرم، مذنب، مقصر ≠ بی‌گناه، پاک، مبرا


فرهنگ فارسی

گنهکار:کسی که گناه کرده، کسی که کارزشت ازاوسرزده باشدگناهکاره هم گفته اند
( صفت ) کسی که مرتکب گناهی شده بزه کار مجرم خاطی : بار خدایا . اگر در میان ایشان گناهکاریست آن معصیت وی در کار ما کن ...
بزهمند و سیاهکار و عاصی . بزه کار . اهمند . تباه کار .

فرهنگ معین

( ~ . ) (ص . ) خطاکار، مجرم .

لغت نامه دهخدا

گناهکار. [ گ ُ ] ( ص مرکب ) بزهمند و سیاهکار و عاصی. ( آنندراج ). بزه کار. اهمند. تباه کار. تبه کار. آثِم. اَثیم. اَثوم. جارِش. جافی. جَریم. مُجرِم. ( منتهی الارب ). جائِب.( ناظم الاطباء ). حارِج. حَرِج. ( منتهی الارب ). خاطِی.( دهار ). عاصی. مُذنِب. مُسی ٔ. مُقَصِّر. ( ناظم الاطباء ) : پدر این فیروز از نژاد یزدجرد گناهکاربود. ( فارسنامه ابن البلخی ص 110 ). معنی اثیم ، گناهکار باشد او را یزدجرد گناهکار گفتندی. ( فارسنامه ابن البخی ص 74 ). ترا کشتنی کشم که هیچ گناهکار را نکشته اند. ( تاریخ بیهقی ). اختیار آن است که که عذر گناهکاران بپذیریم و بگذشته مشغول نشویم. ( تاریخ بیهقی ).
زیرا که به دوستی رسولت
زی لشکر او گناهکارم.
ناصرخسرو ( دیوان ص 451 ).
وآن گفت کت به قول شهادت عفو کند
گر تو گناهکارترین خلق عالمی.
ناصرخسرو ( دیوان ص 451 ).
وندر او بر گناهکار به عدل
قطره ناید مگر بلا ز سحاب.
ناصرخسرو.
گفت کسی گناهکار در میان ما است. ( قصص الانبیاء ص 134 ). گفت بارخدایا بر گناهکاران رحمت مکن تا وی رابدان مبتلا کرد. ( قصص الانبیاء ص 153 ). گفت : ملکا بر همه گناهکاران رحمت کن و به من نیز که گناهکارم. ( قصص الانبیاء 153 ). روی چون روز نیکوکاران و زلف چون شب گناهکاران. ( سندبادنامه ص 212 ).
آورده برات رستگاران
از بهر چو ما گناهکاران.
نظامی.
مگر آن کو گناهکار بود
دزد و خونی و راهدار بود.
نظامی.
نه چنان گناهکارم که به دشمنم سپاری
تو به دست خویشتن کن اگرم کنی عذابی.
سعدی ( بدایع ).
بهشت اگرچه نه جای گناهکاران است
بیار باده که مستظهرم به رحمت او.
حافظ.
نصیب ماست بهشت ای خداشناس برو
که مستحق کرامت گناهکارانند.
حافظ.
- امثال :
گناهکار در عقوبت بردبار است .
( از امثال و حکم ص 1323 ).

فرهنگ عمید

کسی که گناه کرده، کسی که کار زشت از او سر زده باشد.

دانشنامه عمومی

گناهکار نام فیلمی است به کارگردانی مهدی گرامی که محصول سال ۱۳۳۲ می باشد.
جوانی هوسران، دختری را فریب می دهد و سپس او را رها می کند. اما در جریان حوادثی بشدت تنبیه می شود و در شرایطی اندوهبار سعی می کند دختر را بیابد اما موفق نمی شود.
گناه کار (فیلم). گناه کار (انگلیسی: Sinful) یک فیلم است که در سال ۱۹۶۵ منتشر شد.

پیشنهاد کاربران

بدعمل، بزهکار، تبهکار، خطاکار، روسیاه، عاصی، متهم، مجرم، مذنب، مقصر، فاجر، تردامن، وازر

خاطی

فاجر

تردامن

وازر


کلمات دیگر: