مترادف قبراق : تندرست، چالاک، چست، سالم، سرحال، فرز متضاد قبراق : بیمار، مریض برابر پارسی : چابک، گوبراک
این واژه در پهلویگ و اوستایی به ریخت گوبراک گفته میشده به چم بیدار و گوش بزنگ و فعل گوبراکیدن نیز در پهلویگ کاربرد داشته.