مترادف مبادرت کردن : پیشی گرفتن، شتاب کردن، سبقت گرفتن، اقدام کردن، دست یازیدن، مبادرت ورزیدن
برابر پارسی : پیش دستی کردن
۱. پیشی گرفتن، شتاب کردن، سبقت گرفتن
۲. اقدام کردن، دست یازیدن، مبادرت ورزیدن
پیشی گرفتن، شتاب کردن، سبقت گرفتن
اقدام کردن، دست یازیدن، مبادرت ورزیدن