مترادف مالکانه : مالک وار، سهم مالک
مالکانه
مترادف مالکانه : مالک وار، سهم مالک
فارسی به انگلیسی
proprietary
possessory
مترادف و متضاد
۱. مالکوار
۲. سهم مالک
مالکوار
سهم مالک
اسم
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کار من خوب کرد بی صلتی
هرکه او طَمْع مالکانه کند.
ابوالعباس ( از لغت فرس چ اقبال ص 497 ). || خرمای قصب را نیز گویند. ( برهان ). نام قسمی از خرما که خرمای قصب نیز گویند. ( ناظم الاطباء ). || بمعنی قضیب نیز گفته اند لیکن بدین معنی در لکانه گذشت. ( فرهنگ رشیدی ) ( آنندراج ). بدین معنی لکانه است و یا «قصب » در معنی پیشین به «قضیب » تصحیف شده. ( حاشیه برهان چ معین ).
مالکانه. [ ل ِ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ، اِ مرکب ) منسوب به مالک. درخور مالک. مخصوص مالک. آنمقدار از محصول که سهم مالک شود. حق مالک. || همچون مالک. در مقام مالک : اکنون چون صکوک و ملکیت به گواهان عدل ثابت می شود و در تصرف مالکانه در شرع اعتباری تمام دارد. ( تاریخ غازان ص 227 ).
مالکانه . [ ل ِ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) منسوب به مالک . درخور مالک . مخصوص مالک . آنمقدار از محصول که سهم مالک شود. حق مالک . || همچون مالک . در مقام مالک : اکنون چون صکوک و ملکیت به گواهان عدل ثابت می شود و در تصرف مالکانه در شرع اعتباری تمام دارد. (تاریخ غازان ص 227).
مالکانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) هفت مغز بود، حلوایی خشک است . (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 497). نام حلوایی است که از برنج پزند و آن در گیلان متعارف است و بعضی گویند حلوایی است خشک و آن از هفت مغز سازند که مغزبادام و مغز گردکان و زردآلو و شفتالو و پسته و فندق و چلغوزه باشد. (برهان ). مالکا. حلوایی است که از برنج پزند و بیشتر در گیلان باشد و بعضی گفته اند حلوایی است که از چند مغز سازند. (فرهنگ رشیدی ). نام حلوایی است که بیشتر در گیلان پزند و خورند و او را مالکا نیز گویند. (انجمن آرا) (از آنندراج ) :
کار من خوب کرد بی صلتی
هرکه او طَمْع مالکانه کند.
ابوالعباس (از لغت فرس چ اقبال ص 497). || خرمای قصب را نیز گویند. (برهان ). نام قسمی از خرما که خرمای قصب نیز گویند. (ناظم الاطباء). || بمعنی قضیب نیز گفته اند لیکن بدین معنی در لکانه گذشت . (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ). بدین معنی لکانه است و یا «قصب » در معنی پیشین به «قضیب » تصحیف شده . (حاشیه ٔ برهان چ معین ).
گویش مازنی
حق مالک از کشت زار