کلمه جو
صفحه اصلی

گمنامی


مترادف گمنامی : بی نامی، بی نشانی، خمول، ناشناختگی، ناشناسی، بی سروپایی

متضاد گمنامی : اشتهار، شهرت

فارسی به انگلیسی

anonymity, obscurity, want of fame

obscurity, want of fame


anonymity, obscurity


فارسی به عربی

سریة , غموض , نسیان

مترادف و متضاد

obscurity (اسم)
ابهام، گمنامی، تیرگی، تاری

oblivion (اسم)
فراموشی، نسیان، گمنامی، از خاطر زدایی

anonymity (اسم)
گمنامی، بینامی

بی‌نامی، بی‌نشانی، خمول، ناشناختگی، ناشناسی ≠ اشتهار، شهرت


بی‌سروپایی


۱. بینامی، بینشانی، خمول، ناشناختگی، ناشناسی
۲. بیسروپایی ≠ اشتهار، شهرت


فرهنگ فارسی

۱ - بی نام و نشان بودنحامل ذکر بودن مقابل شهرت : شهرت بشر به که گمنامی . ۲ - ناشناس بودن . ۳ - بی سر و پایی .

غیرقابل‌تشخیص بودن از سایر هستارها در یک ویژگی مشخص


لغت نامه دهخدا

گمنامی. [ گ ُ ] ( حامص مرکب ) بی نام بودن. بی نام و نشان بودن. خامل ذکر بودن. خمول. غمیضه. ( منتهی الارب ).
- امثال :
شهرت بشر به که گمنامی . ( کیمیای سعادت ).
گم نامی به که بدنامی . ( امثال و حکم دهخدا چ 3 ص 1323 ).

فرهنگ عمید

بی نام ونشان بودن.

فرهنگستان زبان و ادب

{anonymity} [رمزشناسی] غیرقابل تشخیص بودن از سایر هستارها در یک ویژگی مشخص


کلمات دیگر: