access, approach, favour, grace, proximity, approach drawing close
proximity, approach drawing close, favour, grace,
مترادف و متضاد
تقرب، خویشاوندی، نزدیکی
فرهنگ فارسی
نزدیکی، نزدیکی درمکان ومنزلت، آنچه موجب تقرب بخداگرددازعبادت وکارهای نیکو ( اسم ) ۱ - نزدیکی ( از جهت مکان ) ۲ - تقرب بمخدوم ( پادشاه وزیر غیره ) ۳ - تقرب بخدا بوسیله عبادت ۴ - خویشی خویشاوندی .
فرهنگ معین
(قُ بَ ) [ ع . قربة ] (اِ. )خویشی ، نزدیکی .
لغت نامه دهخدا
قربت. [ ق ُ ب َ ] ( ع اِمص ) قربة. رجوع به قربة شود. قربة. [ ق ُ ب َ ] ( ع اِمص ) خویشی. || نزدیکی. ( منتهی الارب ). قرب. گویند قربة در منزلت است و قرب در مکان و قربی در رحم است. ( از اقرب الموارد ). قُرُبة. رجوع به قُرب شود. - قصد قربة ( قربت ). رجوع به قصد شود. قربة. [ ق ُ رُ ب َ ]( ع اِمص ) نزدیکی. خویشی. ( منتهی الارب ). قربة و قُرَبة، آنچه بدان به خدای تعالی تقرب جویند از کارهای نیکو و طاعت. ج ، قُرَب ، قُرَبات. ( از اقرب الموارد ). قربة. [ ق ُ ب َ ] ( اِخ ) رودباری است. و این ممنوع الصرف است. ( منتهی الارب ). قربة. [ ق ِب َ ] ( ع اِ ) مَشک. || مشک شیر. || مشک یک کرانه دوخته. ج ، قِرَب ، قِرْبات ، قِرِبات. ( منتهی الارب ). || مشک آب. || و در مثل آرند: لقیت منه عرق القربة، اصمعی گوید: بمعنای لقیت منه الشدة است ، و برخی گفته اند منظور عرقی است که از حامل مشک جاری شود. ( از اقرب الموارد ). قربة. [ ق َ رَ ب َ ] ( ع اِ ) آب و جز آن که به پُری رساند آوند را. ( منتهی الارب ). قربة. [ ق ِ ب َ ] ( اِخ ) ( ابن ابی... ) احمدبن علی بن حسین عجلی. از محدثان است. ( منتهی الارب ). قربة. [ ق ِ ب َ ] ( اِخ ) ( ابو... ) کنیه اسب عبیدبن ازهر است. ( منتهی الارب ). قربة. [ق ُ رَ ب َ ] ( اِخ ) نام وادیی است. ( معجم البلدان ).
قربت . [ ق ُ ب َ ] (ع اِمص ) قربة. رجوع به قربة شود.
فرهنگ عمید
۱. نزدیکی. ۲. نزدیکی در مکان و منزلت. ۳. آنچه موجب تقرب به خدا گردد از طاعت، عبادت، و کارهای نیکو.
فرهنگ فارسی ساره
نزدیک
پیشنهاد کاربران
نزدیکی 🥡🥡 کاربرد در جمله : منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است
قربت به معنی قوم و خویشی که این کلمه به معنی خویشاوندی است . اگر به کتاب نگارش کلاس هفتم بپردازیم در ص 12 : منت ، خدای را ، عزوجل ، که طاعتش موجب قربت است یعنی منت خدای عزیز و با شکوه را بکش که باعث می شود به آن نزدیک تر شوی .