کلمه جو
صفحه اصلی

گمنام


مترادف گمنام : خامل، بی نام ونشان، غیرمعروف، مجهول، مجهول الهویه، ناشناخته، ناشناس

متضاد گمنام : سرشناس، مشهور

فارسی به انگلیسی

anonymous, faceless, obscure, unheard-of, unknown

obscure, unknown


فارسی به عربی

غامض , مجهول

مترادف و متضاد

obscure (صفت)
غامض، مبهم، تیره، تار، ظلمانی، نامفهوم، گمنام

unknown (صفت)
نامعلوم، ناشناس، گمنام، مجهول، ناشناخته، بی شهرت

inglorious (صفت)
ننگین، افتضاح اور، شرم اور، گمنام

scrubby (صفت)
گمنام

خامل، بی‌نام‌ونشان، غیرمعروف، مجهول، مجهول‌الهویه، ناشناخته، ناشناس ≠ سرشناس، مشهور


فرهنگ فارسی

۱ - کسی که نامی ازو در میان نیستحامل ذکر : نیمه شب پنهان بکوی دوست گمنامان شوند شهره نامان را مسلم نیست پنهان آمدن . ( خاقانی ) ۲ - ناشناس . ۳ - بی سرو پا .
دهی است از دهستان یعقوب وند پاپی بخش الوار گرمسیری شهرستان خرم آباد

فرهنگ معین

( ~ . ) (ص مر. ) بی نام و نشان ، خامل .

لغت نامه دهخدا

گمنام. [گ ُ ] ( ص مرکب ) بی نام و نشان. ( آنندراج ). بی نام. خامل. خامل ذکر. خامد. قَبور. ( منتهی الارب ) :
نیمه شب پنهان بکوی دوست گمنامان شوند
شهره نامان را مسلم نیست پنهان آمدن.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 652 ).
|| بی سر و پا. || ( اِ ) علتی است که اسبان را میشود. ( آنندراج ).

گمنام. [ گ ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان یعقوب وند پاپی بخش الوار گرمسیری شهرستان خرم آباد که در 47هزارگزی شمال حسینیه و 45هزارگزی خاور راه شوسه خرم آباد به اندیمشک واقع شده است. هوای آن گرم و سکنه اش 100 تن است. آب آن از چشمه و محصولاتش غلات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان فرش بافی و راه آن مالرو میباشد. ساکنین از طایفه یعقوب وندپاپی بوده که برای تعلیف احشام به ییلاق میروند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

گمنام . [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان یعقوب وند پاپی بخش الوار گرمسیری شهرستان خرم آباد که در 47هزارگزی شمال حسینیه و 45هزارگزی خاور راه شوسه ٔ خرم آباد به اندیمشک واقع شده است . هوای آن گرم و سکنه اش 100 تن است . آب آن از چشمه و محصولاتش غلات و لبنیات است . شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان فرش بافی و راه آن مالرو میباشد. ساکنین از طایفه ٔ یعقوب وندپاپی بوده که برای تعلیف احشام به ییلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).


گمنام . [گ ُ ] (ص مرکب ) بی نام و نشان . (آنندراج ). بی نام . خامل . خامل ذکر. خامد. قَبور. (منتهی الارب ) :
نیمه شب پنهان بکوی دوست گمنامان شوند
شهره نامان را مسلم نیست پنهان آمدن .

خاقانی (دیوان چ سجادی ص 652).


|| بی سر و پا. || (اِ) علتی است که اسبان را میشود. (آنندراج ).

فرهنگ عمید

۱. ناشناس.
۲. بی نام و نشان.
۳. [مجاز] کسی که معروف و مشهور نیست.

دانشنامه عمومی

گمنام ممکن است اشاره به یکی از موارد زیر باشد:
بزرگراه شهید گمنام، بزرگراهی شرقی-غربی در مرکز تهران
ناشناس (فیلم)، فیلمی به کارگردانی جاوما کولت-سرا

پیشنهاد کاربران

گمنام : تخلص حسین مرصع پوش تفرشی ، شاعر عصر قاجاریه است . وی در سال ۱۳۳۴ ه. ق. درگذشته است .

معنی گمنام یعنی ناشناخته

نا پیدا


بی نام ونشان


کسی که در جنگ شهید شده و پلاک اسمش گم شده گمنام میگویند


کلمات دیگر: