مترادف کفر : ارتداد، الحاد، بت پرستی، بی دینی، زندقه، شرک، کفران، ناسپاسی، ناشکری، قیر
متضاد کفر : ایمان
برابر پارسی : بی دینی، بی خدایی، خدا نشناسی، ناباوری
heresy, infidelity, paganism, swearword
blasphemy
کفر , ناسزا (گويي) , توهين به مقدسات
ارتداد، الحاد، بتپرستی، بیدینی، زندقه، شرک ≠ ایمان
کفران، ناسپاسی، ناشکری
قیر
۱. ارتداد، الحاد، بتپرستی، بیدینی، زندقه، شرک
۲. کفران، ناسپاسی، ناشکری
۳. قیر ≠ ایمان
(کُ) [ ع . ] (اِمص .) بی دینی ، ناسپاسی . ؛~ کسی ~بالا آمدن کنایه از: برآشفتن ، خشم کسی انگیخته شدن .
(کَ فَ) [ ع . ] (اِ.) قریه و آن در اسماء امکنه آید.
(کُ) (اِ.) قیر.
کفر. [ ک ُ ف ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ کفور. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به کفور شود.
کفر. [ ک َ ] (ع اِ) ده و قریه . (ناظم الاطباء). ده . (منتهی الارب ). قریه . ج ، کفور. (از اقرب الموارد). قریه و آن در اسماء امکنه آید. (فرهنگ فارسی معین ). حدیث ، تخرجکم الروم منها کفراً کفراً؛ ای قریة من قری الشام . (اقرب الموارد) . || زمین دوردست از مردم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || قبر و گور. (ناظم الاطباء). گور. (منتهی الارب ). قبر و از آن است که گویند: اللهم اغفر لاهل الکفور. (از اقرب الموارد). || خاک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تراب . (اقرب الموارد). || تاریکی خانه . || سیاهی شب و تاریکی آن (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تاریکی شب و گویند سیاهی آن . (از اقرب الموارد). و رجوع به کِفر شود. || چوب آگنده ٔ درشت کوتاه یا چوب دستی کوتاه . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). چوب درشت کوتاه یا چوب دستی کوتاه . (از اقرب الموارد). ج ، کفور. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تعظیم پارسیان پادشاه خود را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). تعظیم فارسی . نماز بردن ایرانیان . (یادداشت مؤلف ).
کفر. [ ک َ ] (ع مص ) فروگرفتن چیزی را. کفر علیه کفراً؛ فروگرفت آن را. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پوشیدن . (ترجمان القرآن ) (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (غیاث ) (دهار). پوشیدن و پنهان کردن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مستور کردن . پنهان ساختن و پوشیدن . (از اقرب الموارد). کفر درعه بثوبه ؛ پوشانید زره خود را به جامه و پوشانید آن را در وی . (ناظم الاطباء).
کفر. [ ک َ ف َ ] (ع اِ) عقاب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). عقاب یعنی عقبه های کوه . گردنه های کوه (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ). || کوه بلند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). غلاف شکوفه ٔ خرما. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
کفر. [ ک َ ف ِ ] (ع اِ) کوه بزرگ یا پشته ای ازکوه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد). ج ، کَفِرات . (از اقرب الموارد).
کفر. [ ک ِ ] (ع اِ) سیاهی شب و تاریکی آن . (منتهی الارب ). تاریکی شب و سیاهی آن . (ناظم الاطباء). سیاهی شب . (از اقرب الموارد). || تاریکی خانه . (منتهی الارب ). و رجوع به کَفر شود.
منجیک .
ناصرخسرو.
سنایی .
سوزنی (دیوان چ 1 ص 82).
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
عطار (دیوان چ تفضلی ص 545).
عطار.
سیف اسفرنگ .
مولوی .
سعدی (بوستان ).
؟ (از امثال و حکم دهخدا ج 2 ص 218).
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 194).
رشید وطواط.
خاقانی .
عطار (امثال و حکم دهخدا ج 3 ص 1220).
نظامی .
مولوی .
مولوی .
مولوی .
کفر. [ ک ُ ف ُ ] (اِ) کپور و آن قسمی ماهی باشد. (یادداشت مؤلف ) و رجوع به کپور شود.
بی خدایی، خدا نشناس