کلمه جو
صفحه اصلی

لس


مترادف لس : افلیج، فلج، بی حرکت، بی حس، سست، لم

فارسی به انگلیسی

flabby


lax, flabby, loose, hanging, cripple, numb

cripple, numb


مترادف و متضاد

افلیج، فلج


بی‌حرکت، بی‌حس، سست، لم


۱. افلیج، فلج
۲. بیحرکت، بیحس، سست، لم


فرهنگ فارسی

سست، بی حس، تنبل
( اسم ) ضربت کتک لت .
نام رودخانه به بلژیک که به رود مور ریزد و ۸۴ هزار گز درازا دارد .

فرهنگ معین

(لَ ) (ص . ) سُست ، تنبل .

لغت نامه دهخدا

لس . [ ل َ ] (ص ) مفلوج . به فالج شده . فالج زده . مبتلی به فالج . || مُسترخی .


لس. [ ل َس س ] ( ع مص ) خوردن. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر ) ( زوزنی ). || لیسیدن. || به پتقوز برکردن ستور گیاه را. ( منتهی الارب ). نتفته بمقدم فمها فی عبارة اخری اخذته ُ باطراف لسانها. ( افرب الموارد ). گرفتن دابه گیاه به دندان. ( زوزنی ). خوردن ستور علف را. ( منتخب اللغات ).

لس. [ ل َ ] ( ص ) مفلوج. به فالج شده. فالج زده. مبتلی به فالج. || مُسترخی.

لس. [ ل ُ ] ( اِ ) لت. لس خورده ، لت خورده ؟ : همچنانکه اهل دلی که او را گوهری باشد شخصی را بزند و سر و بینی و دهان بشکند همه گویند که این مظلوم است اما بتحقیق مظلوم آن زننده است.ظالم آن باشد که مصلحت نکند. آن لُس خورده و سرشکسته ظالم است و این زننده یقین مظلوم است. چون این صاحب گوهر است و مستهلک حق است کرده او کرده حق باشد، خدا را ظالم نگویند. ( فیه مافیه ص 52 ) . و رجوع به کلمه لوس با شاهد از مناقب افلاکی شود ( و محتمل است که لام کاف باشد مخفف کوس ).

لس. [ ل ِ ] ( اِخ ) نام رودخانه ای به بلژیک که به رود موز ریزد و 84 هزار گز درازا دارد.

لس . [ ل َس س ] (ع مص ) خوردن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر) (زوزنی ). || لیسیدن . || به پتقوز برکردن ستور گیاه را. (منتهی الارب ). نتفته بمقدم فمها فی عبارة اخری اخذته ُ باطراف لسانها. (افرب الموارد). گرفتن دابه گیاه به دندان . (زوزنی ). خوردن ستور علف را. (منتخب اللغات ).


لس . [ ل ِ ] (اِخ ) نام رودخانه ای به بلژیک که به رود موز ریزد و 84 هزار گز درازا دارد.


لس . [ ل ُ ] (اِ) لت . لس خورده ، لت خورده ؟ : همچنانکه اهل دلی که او را گوهری باشد شخصی را بزند و سر و بینی و دهان بشکند همه گویند که این مظلوم است اما بتحقیق مظلوم آن زننده است .ظالم آن باشد که مصلحت نکند. آن لُس خورده و سرشکسته ظالم است و این زننده یقین مظلوم است . چون این صاحب گوهر است و مستهلک حق است کرده ٔ او کرده ٔ حق باشد، خدا را ظالم نگویند. (فیه مافیه ص 52) . و رجوع به کلمه ٔ لوس با شاهد از مناقب افلاکی شود (و محتمل است که لام کاف باشد مخفف کوس ).


فرهنگ عمید

۱. بی حس، مفلوج.
۲. سست.
۳. تنبل.
۴. افسرده، پژمرده.

دانشنامه عمومی

لس می تواند به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد
لس (یونیکس) یک برنامه نمایش صفحه به صفحه خط فرمان در یونیکس، ویندوز و شبه یونیکس است.
لس خاک بسیار ریزدانه و زرد رنگ و با حالت لایه لایه را گویند.
لس دهستانی در استان نابارای اسپانیا است.
لس دهستانی در استان لریدای اسپانیا است.
لس که در پشتو به معنای عدد ۱۰ می شود برنامه تاپ تن تلویزیون طلوع می باشد.
لس (زبان برنامه نویسی). Less (گاهی اوقات به صورت LESS) یک زبان پویای style sheet است که می تواند به صورت شیوه نامه های آبشاری (CSS) کامپایل شود در سمت کلاینت یا سرور اجرا شود. Less توسط الکسیس سلیر طراحی شده است. Less از Sass تأثیر گرفته است و بر سینتکس جدیدتر "SCSS" از Sass تأثیر گذاشته است، که سازگار با سینتکس قالب بندی بلاک CSS-like است. Less متن باز است. اولین نسخهٔ آن با زبان روبی نوشته شده است؛ اما در نسخه های بعدی استفاده از روبی پایان یافت و با جاوا اسکریپت جایگزین شد. سینتکس فاصله گذاری Less به صورت یک فرازبان تو در تو است به صورتی که CSS معتبر یک کد معتبر Less با معانی مشابه است. Less این مکانیزم ها را فراهم می کند: متغیر، nesting, mixins, operators و توابع؛ تفاوت اصلی بین Less و سایر زبان های CSS پیش کامپایل این است که Less اجازه می دهد که کامپایل به صورت real-time از طریق less.js توسط مرورگر انجام شود.
Sass (stylesheet language)
Stylus (stylesheet language)
Less اجازه می دهد که متغیر تعریف شود. متغیرها در Less با یک علامت (@) تعریف می شوند. متغیر با یک علامت دونقطه (:) مقداردهی می شود.
در حین ترجمه، مقادیر متغیرها به فایل خروجی CSS وارد می شوند.

گویش مازنی

/las/ سست – لق - آهسته & این واژه پسوند و به معنی لیسنده است

۱سست – لق ۲آهسته


این واژه پسوند و به معنی لیسنده است


واژه نامه بختیاریکا

( لِس ) تسکین؛ آرامش

پیشنهاد کاربران

لَس [las] به فتح لام در گویش استرآبادی ( گرگانی ) به معنی ( ( آهسته ) ) است، چنانکه ( ( لَس لَس ) ) [las - las] نیز به معنی ( ( آهسته آهسته ) ) و ( ( نرم نرمک ) ) به کار میرود. ضرب المثلی استرآبادی است که میگوید: ( ( لَس لَس بُکُن، دَه دست بُکُن ) ) یعنی کارها را باید آهسته و پیوسته انجام داد.
لَس [las]/ لَسه [lase] به فتح لام در گویش کوه نشینان جنوب گرگان ( شاه کوه ) به گوشت نرم دو پهلوی انسان یا حیوان گفته میشود.
لَس [las] به فتح لام/ لُس [los] به ضم لام در گویش استرآبادی ( گرگانی ) به معنی ( ( نرم ) ) ، ( ( سست ) ) و ( ( تنبل ) ) آمده، چنانکه شخص تنبل و کم تحرک را لَسِ مُس [lasemos] و ( ( لَمِ لُس ) ) [lamelos] میگویند.

در گویش زبان بختیاری واژه لِس= التیام درد، برای مثال دندان درد وقتی درد آن ساکت شود، گفته میشود درد دندان لِس نهاد. یعنی درد دندان آرام گرفت.

شکمو
پر خور



کلمات دیگر: