مترادف کارشکنی : اخلال، اخلالگری، اشکال تراشی، جلوگیری، ممانعت
کارشکنی
مترادف کارشکنی : اخلال، اخلالگری، اشکال تراشی، جلوگیری، ممانعت
فارسی به انگلیسی
obstructionism
مترادف و متضاد
اخلال، اخلالگری، اشکالتراشی، جلوگیری، ممانعت
فرهنگ فارسی
۱ - ممانعت از پیشرفت کار . ۲ - سخن چینی سیاست نمامی . ۳ - بهتان افترا .
فرهنگ معین
( ~ . ) (حامص . )ممانعت از پیشرفت کار.
لغت نامه دهخدا
کارشکنی. [ ش ِ ک َ ] ( حامص مرکب ) ممانعت از پیشرفت کار. || بهتان و افتراء. ( ناظم الاطباء ). سعایت. اخلال در امر. موانع برای پیشرفت کاری ایجاد کردن و با کردن صرف شود.
فرهنگ عمید
ایجاد مانع در پیشرفت کار.
واژه نامه بختیاریکا
چُت؛ چتم
پیشنهاد کاربران
اخلال
گراته
اخلال، اخلالگری، اشکال تراشی، جلوگیری، ممانعت، اختلال
سابوتاژ.
کلمات دیگر: