کلمه جو
صفحه اصلی

قراین


مترادف قراین : شواهد، ظواهر

برابر پارسی : نشانه ها، نمونه ها، همانندها

مترادف و متضاد

شواهد، ظواهر


فرهنگ فارسی

جمع قرینه
( صفت ) مونث قرین ۱ - زوجه زن ۲ - آنچه که دلیل باشد برای فهم مطلبی یا پیدا کردن مجهولی یا رسیدن بمقصدی علامت نشانه ۳ - نظیر مانند ۴ - دو لفظ قافیه دار واقع در وسط دو مصراع بیتی ۵ - جمع دو مقدمه جمع : قراین ( قرائن ) .
دهی از دهستان بیک بخش سراسکندر شهرستان تبریز واقع در ۲۸ هزار گزی شمال باختری سراسکندر ۱۷ هزار گزی بشوسه تبریز میانه و موقع جغرافیائی آن کوهستانی معتدل است ۱۷۲ تن سکنه دارد .

( صفت ) مونث قرین ۱ - زوجه زن ۲ - آنچه که دلیل باشد برای فهم مطلبی یا پیدا کردن مجهولی یا رسیدن بمقصدی علامت نشانه ۳ - نظیر مانند ۴ - دو لفظ قافیه دار واقع در وسط دو مصراع بیتی ۵ - جمع دو مقدمه جمع : قراین ( قرائن ) .
امیری از امرای پرویز و حاکم ملک روم بود .

فرهنگ معین

(قَ یِ ) [ ع . قرائن ] (اِ. ) جِ قرینه .

لغت نامه دهخدا

قراین . [ ق َ ی ِ ] (ع اِ) ج ِ قرینة. رجوع به قرینة و قرائن شود.


قراین . [ ق َ ی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان بیک بخش سراسکند شهرستان تبریز واقع در 28 هزارگزی شمال باختری سراسکند و 17 هزارگزی شوسه ٔ تبریز به میانه . موقع جغرافیایی آن کوهستانی معتدل است . 172تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و رودخانه و محصول آن غلات ، حبوبات ، پنبه ، و شغل اهالی زراعت و گله داری است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


قرائن. [ ق َ ءِ ] ( ع اِ ) ج ِ قرینة. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || و نیز آنچه برای انسان حاصل میشود از آثار و علامات تا قطع کند بر صحت حقانیت مطلبی یا بر سقم و بطلان آن. ( ناظم الاطباء ).

قرائن. [ ق َ ءِ ] ( اِخ ) ( امیر... ) امیری از امرای پرویز و حاکم ملک روم بود چون دولت ساسانیان روی در انحطاط نهاد او طمع درملک کرد و به تغلب و استیلاء پادشاه شد، مدت دو سال حکم کرد. ارکان دولت با او درنساختند و در شکارگاه بر دست امیری کشته شد. ( تاریخ گزیده چ لندن ص 123 ).

قرائن . [ ق َ ءِ ] (اِخ ) (امیر...) امیری از امرای پرویز و حاکم ملک روم بود چون دولت ساسانیان روی در انحطاط نهاد او طمع درملک کرد و به تغلب و استیلاء پادشاه شد، مدت دو سال حکم کرد. ارکان دولت با او درنساختند و در شکارگاه بر دست امیری کشته شد. (تاریخ گزیده چ لندن ص 123).


قرائن . [ ق َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ قرینة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || و نیز آنچه برای انسان حاصل میشود از آثار و علامات تا قطع کند بر صحت حقانیت مطلبی یا بر سقم و بطلان آن . (ناظم الاطباء).


قراین. [ ق َ ی ِ ] ( ع اِ ) ج ِ قرینة. رجوع به قرینة و قرائن شود.

قراین. [ ق َ ی ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان بیک بخش سراسکند شهرستان تبریز واقع در 28 هزارگزی شمال باختری سراسکند و 17 هزارگزی شوسه تبریز به میانه. موقع جغرافیایی آن کوهستانی معتدل است. 172تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و رودخانه و محصول آن غلات ، حبوبات ، پنبه ، و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

فرهنگ عمید

= قرینه

قرینه#NAME?


دانشنامه عمومی

قبالجات


قراین یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان سهندآباد بخش تیکمه داش شهرستان بستان آباد واقع شده است.

جدول کلمات

امارات

پیشنهاد کاربران

دلایل


کلمات دیگر: