مترادف قراین : شواهد، ظواهر
برابر پارسی : نشانه ها، نمونه ها، همانندها
شواهد، ظواهر
قراین . [ ق َ ی ِ ] (ع اِ) ج ِ قرینة. رجوع به قرینة و قرائن شود.
قراین . [ ق َ ی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان بیک بخش سراسکند شهرستان تبریز واقع در 28 هزارگزی شمال باختری سراسکند و 17 هزارگزی شوسه ٔ تبریز به میانه . موقع جغرافیایی آن کوهستانی معتدل است . 172تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و رودخانه و محصول آن غلات ، حبوبات ، پنبه ، و شغل اهالی زراعت و گله داری است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
قرائن . [ ق َ ءِ ] (اِخ ) (امیر...) امیری از امرای پرویز و حاکم ملک روم بود چون دولت ساسانیان روی در انحطاط نهاد او طمع درملک کرد و به تغلب و استیلاء پادشاه شد، مدت دو سال حکم کرد. ارکان دولت با او درنساختند و در شکارگاه بر دست امیری کشته شد. (تاریخ گزیده چ لندن ص 123).
قرائن . [ ق َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ قرینة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || و نیز آنچه برای انسان حاصل میشود از آثار و علامات تا قطع کند بر صحت حقانیت مطلبی یا بر سقم و بطلان آن . (ناظم الاطباء).
قرینه#NAME?
قبالجات