مترادف مباشرت : آرمش، جماع، هم خوابگی، مباضعت، مجامعت، نزدیکی، جماع کردن، آرمیدن، کارگزاری، تصدی، سرپرستی، نظارت، نظارت کردن، اقدام کردن، پرداختن
برابر پارسی : پیشکاری، سرپرستی، کارپردازی
supervision, foremanship
lieutenancy, stewardship, supervision, trust
آرمش، جماع، همخوابگی، مباضعت، مجامعت، نزدیکی
جماع کردن، آرمیدن
کارگزاری، تصدی، سرپرستی، نظارت
نظارت کردن
اقدام کردن، پرداختن
۱. آرمش، جماع، همخوابگی، مباضعت، مجامعت، نزدیکی
۲. جماع کردن، آرمیدن
۳. کارگزاری، تصدی، سرپرستی، نظارت
۴. نظارت کردن
۵. اقدام کردن، پرداختن
کار پردازی