کلمه جو
صفحه اصلی

کریاس


مترادف کریاس : پیشخوان، فضا

فارسی به انگلیسی

hall

doorway, sill, threshold, palace, court, audience


مترادف و متضاد

پیشخوان


فضا


۱. پیشخوان
۲. فضا


فرهنگ فارسی

دربار، جلوخانه، درگاه، صحن دالان، کلیاس هم گفته شده
( اسم ) ۱ - طهارت خانه که بر بالای اطاق و سرای سازند . ۲ - محوط. درون سرای . ۳ - خلوت خان. شاه یا امیر . ۴ - دربار شاه : [ چون بدر کریاس گردون اساس رسیدند چند جا زر ها نثار فرموده آن روز را بعیش و خرمی گذرانیدند ] . ( عالم آرا )

فرهنگ معین

(کِ ) (اِ. ) ۱ - آستان ، آستانه . ۲ - بخش زیرین در. ۳ - خلوت خانة شاه یا امیر.

لغت نامه دهخدا

کریاس. [ ک ِرْ ] ( ع اِ ) خلاجای بر بام که کاریز آن بر زمین باشد. ( فعیال است بزیادتی یاء از کرس که بمعنی بول و سرگین است ). ج ، کراییس. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). رجوع به ماده بعد شود.

کریاس. [ ک ِرْ ] ( اِ ) دربار پادشاهان و امرا و اعیان را گویند. ( برهان ) ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). درگاه. درگه. آستان. آستانه. جناب. سُدّه. فناء. عتبة. وصید. ( یادداشت مؤلف ) :
به کریاس گفت [ رستم ] ای سرای امید
خنک روز کاندر تو بد جم شید.
فردوسی.
و کریاس پادشاه که او را ری گویند در حصار هفتم باشد. ( حبیب السیر چ تهران ج 2 ص 397 ). مسافر [ اتاق ] خبردار گشته بام به بام خود را به خانه سلطان انداخت آن جماعت تا در کریاس سلطان برفتند و تیری چند بر آن دیوار انداختند. ( ذیل حافظ ابرو بر تاریخ رشیدی ). چون بدر کریاس گردون اساس رسیدندزرها نثار فرموده آن روز را به عیش و خرمی گذرانیدند. ( عالم آرا ج 1 ص 405 ). || اطاق خصوصی ومحرمانه شاهان. ( فهرست شاهنامه ولف ). خلوت خانه سلاطین و امرا. || محوطه درون سرا. || در عربی بالاخانه را گویند. ( برهان ). بالاخانه. دریخانه. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). || طهارت خانه که بر بالای خانه و حجره سازند. ( برهان ). طهارتخانه که بر بام ساخته باشند. ( غیاث اللغات ). آبخانه بر بام. ( یادداشت مؤلف ).

کریاس . [ ک ِرْ ] (اِ) دربار پادشاهان و امرا و اعیان را گویند. (برهان ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). درگاه . درگه . آستان . آستانه . جناب . سُدّه . فناء. عتبة. وصید. (یادداشت مؤلف ) :
به کریاس گفت [ رستم ] ای سرای امید
خنک روز کاندر تو بد جم شید.

فردوسی .


و کریاس پادشاه که او را ری گویند در حصار هفتم باشد. (حبیب السیر چ تهران ج 2 ص 397). مسافر [ اتاق ] خبردار گشته بام به بام خود را به خانه ٔ سلطان انداخت آن جماعت تا در کریاس سلطان برفتند و تیری چند بر آن دیوار انداختند. (ذیل حافظ ابرو بر تاریخ رشیدی ). چون بدر کریاس گردون اساس رسیدندزرها نثار فرموده آن روز را به عیش و خرمی گذرانیدند. (عالم آرا ج 1 ص 405). || اطاق خصوصی ومحرمانه ٔ شاهان . (فهرست شاهنامه ٔ ولف ). خلوت خانه ٔ سلاطین و امرا. || محوطه ٔ درون سرا. || در عربی بالاخانه را گویند. (برهان ). بالاخانه . دریخانه . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). || طهارت خانه که بر بالای خانه و حجره سازند. (برهان ). طهارتخانه که بر بام ساخته باشند. (غیاث اللغات ). آبخانه بر بام . (یادداشت مؤلف ).

کریاس . [ ک ِرْ ] (ع اِ) خلاجای بر بام که کاریز آن بر زمین باشد. (فعیال است بزیادتی یاء از کرس که بمعنی بول و سرگین است ). ج ، کراییس . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به ماده ٔ بعد شود.


فرهنگ عمید

۱. درگاه، آستان، آستانه: به کریاس گفت ای سرای امید / خُنُک روز کاندر تو بُد جمشید (فردوسی: ۵/۳۶۶ ).
۲. [قدیمی] دالان، راهرو.
۳. [قدیمی] دربار.

پیشنهاد کاربران

بالا خانه

هوالعلیم

کریاس : شاه نشین . . .


کلمات دیگر: