کلمه جو
صفحه اصلی

کم رو


مترادف کم رو : خجالتی، شرمناک، محجوب | خجالتی، خجول، محجوب

متضاد کم رو : پررو | پررو

فارسی به انگلیسی

bashful, shy, diffident, blusher, maidenly, sheepish, timid, timorous

backward, coy, diffident, self-conscious, wallflower, withdrawn


فارسی به عربی

ضعیف
خجول , دجاجة , دقیق , کتوم

ضعيف


مترادف و متضاد

chicken (اسم)
بچه، کمرو، ترسو، جوجه، مرغک، جوجه مرغ، مرد جوان

blate (صفت)
بی رنگ، کودن، کمرو، محجوب، کند

cagy (صفت)
کمرو

chary (صفت)
محتاط، کمرو، با احتیاط و دقیق

chicken-livered (صفت)
کمرو، ترسو، بزدل

unassertive (صفت)
کمرو، محجوب، افتاده حال

sham (صفت)
قلابی، کمرو، دروغی

weak (صفت)
ضعیف، لاغر، ناتوان، سست، کمرو، عاجز، کم زور، بی حال، چیز ابکی، کم دوام، کم بنیه

shy (صفت)
خجل، خجول، کمرو، محجوب، خجالتی، ترسو، رموک

chicken-hearted (صفت)
نامرد، خردل، ضعیف النفس، کمرو، ترسو، بزدل

bashful (صفت)
فروتن، خاضع، خجول، کمرو، محجوب، خجالتی، خجالت کش، ترسو، فای

shamefaced (صفت)
خجول، کمرو، خجالتی، خجالت کش، ترسو

timid (صفت)
کمرو، محجوب، خجالتی، خجالت کش، ترسو

coy (صفت)
فروتن، کمرو، خجالتی، نازکن، غالبا در مورد زن گفته میش

cagey (صفت)
محتاط، کمرو، حیله گر

meticulous (صفت)
کمرو، ترسو، باریک بین، خیلی دقیق، وسواسی

sheepish (صفت)
کمرو، ترسو، گوسفندوار

فرهنگ معین

(کَ ) (ص . ) خجالتی ، خجول .

فرهنگ عمید

باشرم.

واژه نامه بختیاریکا

تریق؛ کم ری

پیشنهاد کاربران

بمعنی خجالتی هم هست

تنک روی. [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ] ( ص مرکب ) کنایه از کسی است که به اندک مبالغه از شرم سخن قبول کند و آن را کم روی نیز خوانند. ( انجمن آرا ) . کنایه از صاحب شرم و حیا. ( آنندراج ) . مقابل سخت روی :
دوستی گر دیده ام دانش، ز دشمن دیده ام
چون تنک رویان ز من عیب مراپنهان نداشت.
رضی دانش.


کلمات دیگر: