مترادف کفل : سرین، کفلگاه
برابر پارسی : ران، سرینک
buttocks, rump, crupper
breech, buttock, hip, seat
سرین، کفلگاه
خاقانی .
نظامی (هفت پیکر چ وحید ص 72).
نظامی .
نظامی (شرفنامه چ وحید ص 332).
کفل . [ ک َ] (ع مص ) پذیرفتار دادن .(منتهی الارب ). ضامن شدن . (از اقرب الموارد). پایندانی کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). پذیرفتار دادن و ضامن دادن . (ناظم الاطباء): یقال ، کفلت عنه بالمال لغریمه ؛ یعنی پذیرفتار مال وی شدم در پیش غریم وی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کفول . کفالت . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || پیوسته روزه داشتن . (از منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) .
(مثنوی چ نیکلسون دفترسوم ص 234).
کفل . [ ک ُف ْ ف َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ کافل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || ج ِ کفیل . (ناظم الاطباء) رجوع به مفردهای کلمه شود.
۱. بهره؛ نصیب.
۲. مثل؛ نظیر.
۳. کفالت.
۴. قطعهای از نمد یا پلاس که بر گرد کوهان شتر میگذارند.
۵. کسی که بر ترک شخص سوار میشود.
سرین؛ ران.
تکیه ای: kun/ kapal/lombar
طاری: kapal
طامه ای: kefal
طرقی: kefal
کشه ای: doband-e run
نطنزی: kafal