کلمه جو
صفحه اصلی

گریبانگیر


مترادف گریبانگیر : دچار، مبتلا

فارسی به انگلیسی

besetting

مترادف و متضاد

دچار، مبتلا


فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنکه گریبان کسی را بگیرد . ۲ - مبتلا سازنده دامنگیر .

فرهنگ معین

( ~ . ) (ص فا. ) مبتلا سازنده ، دامن - گیر.

لغت نامه دهخدا

گریبانگیر. [ گ ِ ] ( نف مرکب )گریبان گیرنده.مبتلاسازنده. دامنگیر. رجوع به گریبانگیر شدن شود.

فرهنگ عمید

۱. آن که گریبان کسی را بگیرد، گیرندۀ گریبان.
۲. [مجاز] کاری که بر عهدۀ شخصی بیفتد.

پیشنهاد کاربران

گریبان گیر به معنای دست و پا گیر نیز هست


هوالعلیم
گریبانگیر ؛ مبتلا ؛ دچار ؛ درگیر ؛ گرفتار

مثال : ظلم مکن که گریبانگیر خودت میشود ( یعنی ظلم مکن که به ظلم دچار میشوی ) ⬅ ( ظلم مکن که گرفتار ظالم میشوی ) ⛔


کلمات دیگر: