کلمه جو
صفحه اصلی

قمقمه


برابر پارسی : غمغمه

فارسی به انگلیسی

flask, gourd-thermos-pot, water bottle, canteen, thermose-pot

flask, thermose-pot


canteen, water bottle


فارسی به عربی

ترمس , قارورة , مطعم

مترادف و متضاد

canteen (اسم)
قمقمه، فروشگاه یا رستوران، نهارخوری

thermos (اسم)
قمقمه، فلاسک، ترمس، محفظه یا ظرف عایق حرارت

flask (اسم)
قمقمه، فلاسک، دبه مخصوص باروت تفنگ

فرهنگ فارسی

ظرف آب فلزی دردارکه درسفرباخودبرمی دارند
گرد آوردن و قبض کردن یا چیره گرداندن بر کسی کنه را . یا طلب کردن آنچه را بر مائده است .

فرهنگ معین

(قُ قُ مِ ) [ ع . ] (اِ. ) ظرف آب مسافرتی .

لغت نامه دهخدا

( قمقمة ) قمقمة. [ ق َق َ م َ ] ( ع مص ) گردآوردن و قبض کردن یا چیره گرداندن بر کسی کنه را. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). قمقم اﷲ عصبه ، جمعه و قبضه و قیل سلط علیه القردان الصغار. ( اقرب الموارد ). || طلب کردن آنچه را بر مائده است. || ( اِ ) نوعی کشتی است ، و آن را در کتاب مورد اطمینان نیافتم. ( اقرب الموارد ).
قمقمه. [ ق ُ ق ُ م َ ] ( ع اِ ) ظرفی است رویین که مسافر در آن آب ریخته و بر کمر بندد آشامیدن را. نام ظرفی است کوچک که به فارسی آن را کوزه گویند. ( آنندراج ). فلاسک. و آن ظرفی است از شیشه و جیوه که مایع گرم یا سرد را تا مدتی بحال خود نگه می دارد. || ظرف فلزین یا چرمین که مسافر بر کمر بندد یا بر ستور آویزد آب را. ( یادداشت مؤلف ). || ظرفی برای آب حلاقان دورگرد را.
- خاله قمقمه ؛ کنایه از زنی کوتاه و فربه. بمزاح به دختری گویند که بار اول چادر چاقچور پوشد. ( یادداشت مؤلف ).

قمقمه . [ ق ُ ق ُ م َ ] (ع اِ) ظرفی است رویین که مسافر در آن آب ریخته و بر کمر بندد آشامیدن را. نام ظرفی است کوچک که به فارسی آن را کوزه گویند. (آنندراج ). فلاسک . و آن ظرفی است از شیشه و جیوه که مایع گرم یا سرد را تا مدتی بحال خود نگه می دارد. || ظرف فلزین یا چرمین که مسافر بر کمر بندد یا بر ستور آویزد آب را. (یادداشت مؤلف ). || ظرفی برای آب حلاقان دورگرد را.
- خاله قمقمه ؛ کنایه از زنی کوتاه و فربه . بمزاح به دختری گویند که بار اول چادر چاقچور پوشد. (یادداشت مؤلف ).


قمقمة. [ ق َق َ م َ ] (ع مص ) گردآوردن و قبض کردن یا چیره گرداندن بر کسی کنه را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). قمقم اﷲ عصبه ، جمعه و قبضه و قیل سلط علیه القردان الصغار. (اقرب الموارد). || طلب کردن آنچه را بر مائده است . || (اِ) نوعی کشتی است ، و آن را در کتاب مورد اطمینان نیافتم . (اقرب الموارد).


فرهنگ عمید

نوعی ظرف آب کوچک دردار.

اصطلاحات

معنی اصطلاحات عامیانه و امروزی -> قمقمه
اهل قم

دانشنامه عمومی

قُمقُمه، ظرفی فلزین است که مسافران یا سربازان بر کمر می بندند و گرما یا سرمای مایع درونش را تا مدتی حفظ می کند. در گذشته قمقمه ها از جنس و ساختاری متفاوت با حال ساخته می شدند، ولی امروزه گاه از فلاسک های خلاء بدین منظور استفاده می شود.
دهخدا، علی اکبر، فرهنگ دهخدا.
در گذشته ها برای خنک نگه داشتن آب از کوزه ها یا قمقمه های چرمین استفاده می شده است. بعدها از قمقمه های پلاستیکی و فلزی بدین منظور استفاده شد. نخستین فلاسک خلاء توسط سر جیمز دوار فیزیکدان و شیمیدان در سال ۱۸۹۲ ساخته شد.

دانشنامه آزاد فارسی

قُمقُمه
نمونه یک قمقمه فلزی قدیمی
ظرفی کوچک و دَردار برای حمل آب و مایعات. این ظرف در گذشته دو دستۀ سادۀ حلقه ای بسیار کوچک در دو طرف دهانه به شکل عمودی یا افقی داشت و بدنۀ آن کروی یا شلجمی بود و گلوگاهی باریک و بلند یا کوتاه و قطور داشت که مسافران آن را به کمر یا مرکب خود می بستند. این ظرف از سفال، فلز یا چرم ساخته می شد. امروزه ورزشکاران و مسافران از قمقمه برای به همراه داشتن آب و نوشیدنی های دیگر استفاده می کنند، که جنس، رنگ، اندازه و طرح های متنوع دارد.

پیشنهاد کاربران

لطفاً عبارت" خاله قمقمه" که اصطلاح جنسیت زده و توهین آمیزی هست و از لحاظ اخلاقی نا درست همچنین از حیث قانونی به استناد تبصرۀ بند پنج تبصرۀ الف مادۀ یک مصادیق محتوای مجرمانه فضای مجازی�، از میان معانی قمقمه حذف کنید؛
با تشکر از تارنمای پربار و مفیدتون.
1 - استفاده ابزاری از افراد ( اعم از زن و مرد ) در تصاویر و محتوا ، تحقیر و توهین به جنس زن ، تبلیغ تشریفات و تجملات نامشروع و غیرقانونی. ( بند ۱۰ ماده۶ ق. م )


Sippy cupp

جا - آبی ( جایی که در آن آب نگه می دارند ) که به دلیل وجود ۲ تا "الف" در کنار هم می شود "جابی".


کلمات دیگر: