کلمه جو
صفحه اصلی

گویچه


مترادف گویچه : گلبول، گویک

فارسی به انگلیسی

ball, globule, corpuscle, small globe

small globe, globule


ball, globule


مترادف و متضاد

corpuscle (اسم)
ذره، گلبول، گویچه، تنیزه، جسمک

spherule (اسم)
گویچه، کره کوچک، گوی کوچک، جسم کروی کوچک

گلبول، گویک


فرهنگ فارسی

۱ - گوی کوچک گویک . ۲ - گلبول .
گوی کوچک کوی خرد

لغت نامه دهخدا

گویچه. [ چ َ / چ ِ ] ( اِ مصغر ) گوی کوچک. گوی خرد. گویک. گوچه. رجوع به گوچه شود. || در تداول علمی آن را بجای گلبول به کار برند. رجوع به گلبول شود.

فرهنگ عمید

= گلبول

گلبول#NAME?


دانشنامه آزاد فارسی

گویْچه (corpuscle)
در زیست شناسی، جسم کوچک. این اصطلاح گاهی برای اشاره به یاخته های خونی ازجمله گویچه های سفید و قرمز به کار می رود.

فرهنگستان زبان و ادب

{ballotini, glass beads, glass balls, glass ballotini, balls of glass} [مهندسی بسپار] هریک از کره های شیشه ای شفاف بسیار کوچک در اندازه های مختلف که در پوش رنگ ها برای بازتابش نور، در لاستیک ها برای پخت و در پلاستیک ها برای جلوگیری از جمع شدگی به کار می رود متـ . گویچۀ شیشه ای
{blood cell/ globule (fr. )} [زیست شناسی] هریک از یاخته های شناور در خون

پیشنهاد کاربران

گویچه همان گوی کوچک است و چون گلبول تقریبا شبیه یک گوی کوچک هست، معادل آن گویچه می باشد


کلمات دیگر: