کلمه جو
صفحه اصلی

کپی


مترادف کپی : رونوشت، کپیه، مسوده، نسخه

برابر پارسی : رونوشت، رونگاشت، نگاره، روگرفت

فارسی به انگلیسی

carbon, copy, counterpart, duplicate, facsimile, image, replication, spit, spitting image

copy


مترادف و متضاد

kepi (اسم)
کپی، کلاه کپی

رونوشت، کپیه، مسوده، نسخه


فرهنگ فارسی

کلاه لبه دارسفری، سوار، رونوشت، عکسی که ازروی تصویریارونوشتی که ازنوشته دیگربرداشته شود
( اسم ) ۱ - میمون ( مطلقا ) بوزینه قرده : [ در آن وادی نگاه کردم همه وادی پر از قرده و خنازیر بود یعنی پر از کپی و خوک ترسیدم از آن حال ] . ( تفسیر ابو اتلفنج ) ۲ - میمون سیاه ( خصوصا ) .
محله ای در ناحیت آمل

فرهنگ معین

(کُ ) [ فر. ] (اِ. ) تصویری که از روی مدرک یا سند اصلی بگیرند، فتوکپی ، روگرفت ، رونوشت (فره ).

لغت نامه دهخدا

کپی. [ ک َ / ک َپ ْ پی ] ( اِ ) میمون. بوزینه. اَبوزَنَه. بوزنه. حَمْدونه. ( یادداشت مؤلف ). قرد. ( ترجمان القرآن ). میمون را گویند عموماً و میمون سیاه راخصوصاً و به زبان علمی هند نیز میمون را کپی می گویند و آن جانوری است شبیه به آدمی. ( برهان ). میمون و بوزنه را گویند و کب بمعنی دهان است چون بوزنه نخود وامثال آن را در درون دهن نگاه می دارد به پارسی این نام یافته. ( آنندراج ). میمون را گویند و به زبان علمی اهل هند نیز میمون را کپی گویند. ( فرهنگ جهانگیری ). هجرس. قِشَّة. خَنزَوان. ( منتهی الارب ) :
شب زمستان بود کپی سرد یافت
کرمکی شب تاب ناگاهی بتافت
کپیان آتش همی پنداشتند
پشته هیزم بدو برداشتند.
رودکی.
چون به در حصار رسید ( پیغمبر صلوات اﷲ علیه ) جهودان در ببستند فرمود که ای کپیان و خوکان چگونه است حکم خدای عز و جل. ( ترجمه طبری بلعمی ).
شیری که پیل بشکند، از بیم تیغ تو
اندر ولایت تو چو کپی رود، ستان.
فرخی.
ز کپی در جهان ناپارساتر
ز سگ رسواتر و زو بی بهاتر.
( ویس و رامین ).
همه مردمش را فزون از شمار
از آن کپیان برده و پیشکار.
( گرشاسب نامه ).
بر هر دو بیشه یکی برزکوه
بر آن کوه کپی فراوان گروه.
( گرشاسب نامه ).
صورت طمع کآفت بشرست
کپی سگ دم است و گربه سرست.
حکیم سنائی ( از آنندراج ).
کپی و کپوک صفت خرسرست
مسخ چو کپی و چو کپوک غر.
سوزنی.
کپی همه آن کند که مردم
پیداست در آب تیره انجم.
نظامی.
ز نااهلان همان بینی در آن بند
که دید آن ساده مرغ از کپیی چند.
نظامی.
گفت شوهر کیست آن ای روسپی
که به بالای تو آمد ای کپی.
مولوی.
چون نباشی راست می دان که چپی
هست پیدا نعره شیر از کپی.
مولوی.
ایشان را از صورت آدمی بگردانید و به هیئت خوک و کپی کرد. ( ترجمه اعثم کوفی ص 114 ). در آن وادی نگاه کردم ، همه وادی پر از قرده و خنازیر بود یعنی پر از کپی و خوک ، ترسیدم از آن حال. ( تفسیر ابوالفتوح ). || میمون سیاه. ( فرهنگ فارسی معین ) ( ناظم الاطباء ).
- شیر کپی ؛ این ترکیب بر ددی اطلاق شده است که در زمان خسروپرویز به کوهی در ترکستان پدید آمده بود و سرانجام بدست بهرام چوبینه کشته شد و داستان وی در شاهنامه آمده است. ( ج 9 چ بروخیم صص 2805 - 2811 ) :

کپی . [ ک َ ] (اِخ ) محله ای در ناحیت آمل . (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران رابینو ص 153).


کپی . [ ک َ / ک َپ ْ پی ] (اِ) میمون . بوزینه . اَبوزَنَه . بوزنه . حَمْدونه . (یادداشت مؤلف ). قرد. (ترجمان القرآن ). میمون را گویند عموماً و میمون سیاه راخصوصاً و به زبان علمی هند نیز میمون را کپی می گویند و آن جانوری است شبیه به آدمی . (برهان ). میمون و بوزنه را گویند و کب بمعنی دهان است چون بوزنه نخود وامثال آن را در درون دهن نگاه می دارد به پارسی این نام یافته . (آنندراج ). میمون را گویند و به زبان علمی اهل هند نیز میمون را کپی گویند. (فرهنگ جهانگیری ). هجرس . قِشَّة. خَنزَوان . (منتهی الارب ) :
شب زمستان بود کپی سرد یافت
کرمکی شب تاب ناگاهی بتافت
کپیان آتش همی پنداشتند
پشته ٔ هیزم بدو برداشتند.

رودکی .


چون به در حصار رسید (پیغمبر صلوات اﷲ علیه ) جهودان در ببستند فرمود که ای کپیان و خوکان چگونه است حکم خدای عز و جل . (ترجمه ٔ طبری بلعمی ).
شیری که پیل بشکند، از بیم تیغ تو
اندر ولایت تو چو کپی رود، ستان .

فرخی .


ز کپی در جهان ناپارساتر
ز سگ رسواتر و زو بی بهاتر.

(ویس و رامین ).


همه مردمش را فزون از شمار
از آن کپیان برده و پیشکار.

(گرشاسب نامه ).


بر هر دو بیشه یکی برزکوه
بر آن کوه کپی فراوان گروه .

(گرشاسب نامه ).


صورت طمع کآفت بشرست
کپی سگ دم است و گربه سرست .

حکیم سنائی (از آنندراج ).


کپی و کپوک صفت خرسرست
مسخ چو کپی و چو کپوک غر.

سوزنی .


کپی همه آن کند که مردم
پیداست در آب تیره انجم .

نظامی .


ز نااهلان همان بینی در آن بند
که دید آن ساده مرغ از کپیی چند.

نظامی .


گفت شوهر کیست آن ای روسپی
که به بالای تو آمد ای کپی .

مولوی .


چون نباشی راست می دان که چپی
هست پیدا نعره ٔ شیر از کپی .

مولوی .


ایشان را از صورت آدمی بگردانید و به هیئت خوک و کپی کرد. (ترجمه ٔ اعثم کوفی ص 114). در آن وادی نگاه کردم ، همه وادی پر از قرده و خنازیر بود یعنی پر از کپی و خوک ، ترسیدم از آن حال . (تفسیر ابوالفتوح ). || میمون سیاه . (فرهنگ فارسی معین ) (ناظم الاطباء).
- شیر کپی ؛ این ترکیب بر ددی اطلاق شده است که در زمان خسروپرویز به کوهی در ترکستان پدید آمده بود و سرانجام بدست بهرام چوبینه کشته شد و داستان وی در شاهنامه آمده است . (ج 9 چ بروخیم صص 2805 - 2811) :
ورا شیر کپی همی خواندند
ز رنجش همه بوم درماندند.

فردوسی .



فرهنگ عمید

کلاه لبه دار سفری.
۱. تصویری که به وسیلۀ دستگاه فتوکپی از نسخۀ اصلی گرفته می شود.
۲. آنچه عیناً از از نوشتۀ دیگر رونویسی می شود.
۳. تصویری که از روی تصویر دیگر ترسیم می شود.
۴. [مجاز] کاملاً شبیه کسی یا چیزی.
=میمون١: شیری که پیل بشکنَد از بیم تیغ تو / اندر ولایت تو چو کپی رَوَد ستان (فرخی: ۳۳۰ ).

=میمون١: ◻︎ شیری که پیل بشکنَد از بیم تیغ تو / اندر ولایت تو چو کپی رَوَد ستان (فرخی: ۳۳۰).


کلاه لبه‌دار سفری.


۱. تصویری که به‌وسیلۀ دستگاه فتوکپی از نسخۀ اصلی گرفته می‌شود.
۲. آنچه عیناً از از نوشتۀ دیگر رونویسی می‌شود.
۳. تصویری که از روی تصویر دیگر ترسیم می‌شود.
۴. [مجاز] کاملاً شبیه کسی یا چیزی.


دانشنامه عمومی

کپی (ابهام زدایی). کپی ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
کپی (جانور)
کپی (فیلم ۱۹۴۰)
کپی (فیلم ۱۹۷۶)
کپی (فیلم ۲۰۰۵)
کپی (فیلم ۲۰۰۹)
کپی (فیلم ۲۰۱۲)

فرهنگ فارسی ساره

روگرفت


جدول کلمات

رو نوشت

پیشنهاد کاربران

از این برگه دو تا کپی بگیر === از این برگه دو تا رونوشت بگیر
پلی کپی ریاضی را به من بده === برگه ریاضی را به من بده
آن مرد کپی دوستم است === آن مرد همانند دوستم است.
کپی کاری نکنید = رونویسی نکنید.
نوشتار خودتان را از جاهای دیگر کپی نکنید = نوشتار خودتان را از جاهای دیگر رونویسی نکنید.

رونوشت ( این واژه در گرفتن نسخه دوم از یک برگ در دستگاه های پرینتر و فتوکپی به کار می رود و همچنین در سیستم عامل هایی مانند ویندوز )

در پارسی " گرته "
فروز گرته = فتو کپی
چندگرته = پلی کپی

شاید واژه ی copy برگرفته از کَپی یا کپیک در پهلوی باشد به ماناک میمون و بوزینه، این جانور خوب میتواند ادا دربیاورد و تقلید کند مانند نگاره ی خودمان در آب یا آینه که هر آنچه انجام میدهیم در آنها دیده میشود.

کَپی ( به انگلیسی: Ape ) به هر یک از اعضای بالاخانوادهٔانسان واران ( نام علمی: Hominoidea ) اطلاق می شود. نمونه های آشنای آنگیبون، اورانگوتان، گوریل، شامپانزه و انسان است.
به دلیل ابهام در واژه کپی، بیشتر ترجیح داده می شود از نام علمی هومینوئید Hominoidea ( انسان واران ) که روابط آرایه شناختی را می رساند، استفاده شود

کپی انگلیسی همان کپی با فتحه ک و تشدید پ فارسی است به نام یک میمون انسان نما در کلیه و دامنه آمده این واژه از فارسی به اروپا رفته و به کپی تبدیل شده این میمون دوست داشته رفتار انسان را عینا تکرار کند اسم دستگاه کپی هم از این حیوان گرفته شده

کپی انگلیسی همان واژه کپی ( با فتحه ک و تشدید پ ) فارسی است به نام یک میمون انسان نما در کلیله و دمنه آمده است این واژه از فارسی به اروپا رفته و به کپی امروزی تبدیل شده این میمون دوست داشته است همواره رفتار انسان را عینا تکرار کند. اسم دستگاه کپی هم از این حیوان گرفته شده است. در شبکه تلویزیونی من و تو یک میمونی بود که به دکتر کپی معروف بود


کپی، صورت مسخ شده ی انسان به صورت میمون است.

همچنین همراه با واژه ی لاتینی �paste� ـــــ copy& past

برچین و بچسبان

برگرفته از پی نوشتِ یادداشتی در پیوند زیر:
ب. الف. بزرگمهر ششم شهریور ماه ۱۳۹۳
https://www. behzadbozorgmehr. com/2014/08/blog - post_337. html

کپی = میمون . . به این علت که هرکاری که آدم انجام میداد اونم عینا انجام میداد . . دستگاه کپی رو هم از روی اون نام گذاری کردند.

چاپ، چاپیدن


کلمات دیگر: