کلمه جو
صفحه اصلی

کشتگاه


مترادف کشتگاه : پالیز، صیفی کاری، فالیز، کشتزار، لته، مزرعه

فارسی به انگلیسی

farm, field, hacienda


مترادف و متضاد

پالیز، صیفی‌کاری، فالیز، کشتزار، لته، مزرعه


فرهنگ فارسی

محل کشتن . کشتنگاه . کشتارگاه یا مقتل

لغت نامه دهخدا

کشتگاه. [ ک ِ ] ( اِ مرکب ) محل کشت. محل زراعت. محل فلاحت. مزرعه. محقله. ( یادداشت مؤلف ) :
دانه ای در کشتگاه عشق بی رخصت مچین
کز بهشت آدم به یک تقصیر بیرون میرود.
صائب.

کشتگاه. [ ک ُ ] ( اِ مرکب ) محل کشتن. کشتنگاه. کشتارگاه. مسلخ. سلاخ خانه. ( یادداشت مؤلف ). || مقتل.جای کشتن. || کنایه از میدان جنگ باشد.

کشتگاه . [ ک ِ ] (اِ مرکب ) محل کشت . محل زراعت . محل فلاحت . مزرعه . محقله . (یادداشت مؤلف ) :
دانه ای در کشتگاه عشق بی رخصت مچین
کز بهشت آدم به یک تقصیر بیرون میرود.

صائب .



کشتگاه . [ ک ُ ] (اِ مرکب ) محل کشتن . کشتنگاه . کشتارگاه . مسلخ . سلاخ خانه . (یادداشت مؤلف ). || مقتل .جای کشتن . || کنایه از میدان جنگ باشد.



کلمات دیگر: