کلمه جو
صفحه اصلی

گنجور


مترادف گنجور : خازن، خزانه دار، خزینه دار، گنج بان، صاحب گنج، گنج دار

فارسی به انگلیسی

bursar, depositary, treasurer, chamberlain, guadian of a treasure

guadian of a treasure


bursar, depositary, treasurer


فارسی به عربی

امین الصندوق

مترادف و متضاد

treasurer (اسم)
خزانه دار، صندوقدار، خازن، خزان دار، گنجور

خازن، خزانه‌دار، خزینه‌دار، گنج‌بان


صاحب‌گنج، گنج‌دار


۱. خازن، خزانهدار، خزینهدار، گنجبان
۲. صاحبگنج، گنجدار


فرهنگ فارسی

صاحب گنج، خزانه دار
( صفت ) نگهبان گنج خزانه دار : بفرمود تا جام. و سیم و زر بیاورد گنجور و جای گهر .
در انجمن آرای ناصری آمده : گنجور بن اسفندیار نام یکی از پادشاهان عجم بوده کهکتاب جاودان خرد که از هوشنگ شاه پیشدادی است از پارسی قدیم به پارسی متداوله ترجمه کرده

شخصی که وظیفه و سمت رسمی او نگهداری از گنجینه یا خزانه است متـ .خزانه‌دار


فرهنگ معین

(گَ وَ ) [ په . ] (ص . ) خزانه دار.

لغت نامه دهخدا

گنجور. [ گ َ / گ َ وَ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) ( از: گنج + ور ur = ور، پسوند اتصاف و دارندگی ) پهلوی گنجبر جزء دوم از مصدر بر ( بردن ) است ، یعنی برنده وحامل گنج. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). خزانه دار. ( غیاث اللغات ) ( از برهان قاطع ) ( فرهنگ رشیدی ). خزینه دار. ( اوبهی ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( شعوری ج 2 ص 297 ). خزانچی. بندار. ( مجموعه مترادفات ص 303 ). حافظ گنج. خازن. انباردار. بایگان. بادگان. خاصگی :
ز دستور گنجور بستد کلید
همه کاخ و میدان درم گسترید.
فردوسی.
به گنجور فرمود شاه جهان
که زر آورد در میان مهان.
فردوسی.
همه کداخدیند مزدور کیست
همه گنج دارند گنجور کیست ؟
فردوسی.
ز گنجور خود جامه نو بجست
به آب اندر آمد سر و تن بشست.
فردوسی.
زمان بنده کردار مزدور توست
زمین گنج و خورشید گنجور توست.
اسدی.
کز گران سنگی گنجور سپهر آمد کوه
وز سبکساری بازیچه باد آمد خس.
سنائی ( دیوان چ مدرس رضوی ص 255 ).
ز آمدن شاه اختران به حمل گشت
هر شجری چون گشاده گنجی گنجور.
سوزنی.
به خدمت پیش تخت شاه شاپور
چو پیش گنج بادآورد گنجور.
نظامی.
کلید و نسخه پیش آوردگنجور
زمین از بار گوهر گشت رنجور.
نظامی.
ای جاهل علم اگر بکوشی
گنجور شوی ز علم گنجور.
ناصرخسرو.
پادشاهی نه به دستور کند یا گنجور
نقشبندی نه به شنگرف کند یا زنگار.
سعدی.
|| حافظ. نگاهبان :
گنجور هنرهای خویش گردی
گر باشد مالت وگر نباشد.
ناصرخسرو.
جز که ما را نیست معلوم آنکه فرزندان تو
خازن علمند و گنجور قرانند ای رسول.
ناصرخسرو.
|| مرد متمول. ( ناظم الاطباء ) ( اشتینگاس ). || خزانه. ذخیره. مخزن. بیت المال. ( ناظم الاطباء ).

گنجور. [ گ َ ] ( اِخ ) در انجمن آرای ناصری آمده : گنجوربن اسفندیار نام یکی از پادشاهان عجم بوده که کتاب جاودان خرد که از هوشنگ شاه پیشدادی است از پارسی قدیم به پارسی متداوله ترجمه کرده و حسن بن سهل وزیر مأمون عباسی آن را به زبان عرب نقل نموده و ابوعلی مسکویه به الحاق حکمتهای هند و روم و عرب آن را انجام داده و هنوز در میان مردم متداول و معروف و در نهایت نفاست میباشد! ابوعلی مسکویه ( به نقل حواشی ترجمه تاریخ ادبیات اته صص 260 - 261 ) نام این شخص را گنجور( ؟ ) وزیر ملک ایرانشهر( ؟ ) نوشته است ، ولی هویت این شخص معلوم نیست. برای اطلاع از کتاب جاودان خرد و مؤلف آن رجوع به حواشی ترجمه تاریخ ادبیات اته صص 260 -265 و لغت نامه ذیل جاودان خرد و جاویدان خرد شود.

گنجور. [ گ َ ] (اِخ ) در انجمن آرای ناصری آمده : گنجوربن اسفندیار نام یکی از پادشاهان عجم بوده که کتاب جاودان خرد که از هوشنگ شاه پیشدادی است از پارسی قدیم به پارسی متداوله ترجمه کرده و حسن بن سهل وزیر مأمون عباسی آن را به زبان عرب نقل نموده و ابوعلی مسکویه به الحاق حکمتهای هند و روم و عرب آن را انجام داده و هنوز در میان مردم متداول و معروف و در نهایت نفاست میباشد! ابوعلی مسکویه (به نقل حواشی ترجمه ٔ تاریخ ادبیات اته صص 260 - 261) نام این شخص را گنجور(؟) وزیر ملک ایرانشهر(؟) نوشته است ، ولی هویت این شخص معلوم نیست . برای اطلاع از کتاب جاودان خرد و مؤلف آن رجوع به حواشی ترجمه ٔ تاریخ ادبیات اته صص 260 -265 و لغت نامه ذیل جاودان خرد و جاویدان خرد شود.


گنجور. [ گ َ / گ َ وَ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) (از: گنج + ور ur = ور، پسوند اتصاف و دارندگی ) پهلوی گنجبر جزء دوم از مصدر بر (بردن ) است ، یعنی برنده وحامل گنج . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). خزانه دار. (غیاث اللغات ) (از برهان قاطع) (فرهنگ رشیدی ). خزینه دار. (اوبهی ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (شعوری ج 2 ص 297). خزانچی . بندار. (مجموعه ٔ مترادفات ص 303). حافظ گنج . خازن . انباردار. بایگان . بادگان . خاصگی :
ز دستور گنجور بستد کلید
همه کاخ و میدان درم گسترید.

فردوسی .


به گنجور فرمود شاه جهان
که زر آورد در میان مهان .

فردوسی .


همه کداخدیند مزدور کیست
همه گنج دارند گنجور کیست ؟

فردوسی .


ز گنجور خود جامه ٔ نو بجست
به آب اندر آمد سر و تن بشست .

فردوسی .


زمان بنده کردار مزدور توست
زمین گنج و خورشید گنجور توست .

اسدی .


کز گران سنگی گنجور سپهر آمد کوه
وز سبکساری بازیچه ٔ باد آمد خس .

سنائی (دیوان چ مدرس رضوی ص 255).


ز آمدن شاه اختران به حمل گشت
هر شجری چون گشاده گنجی گنجور.

سوزنی .


به خدمت پیش تخت شاه شاپور
چو پیش گنج بادآورد گنجور.

نظامی .


کلید و نسخه پیش آوردگنجور
زمین از بار گوهر گشت رنجور.

نظامی .


ای جاهل علم اگر بکوشی
گنجور شوی ز علم گنجور.

ناصرخسرو.


پادشاهی نه به دستور کند یا گنجور
نقشبندی نه به شنگرف کند یا زنگار.

سعدی .


|| حافظ. نگاهبان :
گنجور هنرهای خویش گردی
گر باشد مالت وگر نباشد.

ناصرخسرو.


جز که ما را نیست معلوم آنکه فرزندان تو
خازن علمند و گنجور قرانند ای رسول .

ناصرخسرو.


|| مرد متمول . (ناظم الاطباء) (اشتینگاس ). || خزانه . ذخیره . مخزن . بیت المال . (ناظم الاطباء).

فرهنگ عمید

صاحب گنج، خزانه دار.

دانشنامه عمومی

تارنمای گنجور یا وب گاه گنجور (به انگلیسی: Ganjoor) مجموعه ای برخط (آنلاین) از اشعار و سخن رانی های شاعران پارسی گوی است. در این سامانه (سیستم) می توان براساس شاعر یا آثار او جست وجو کرد. در حال حاضر این وب گاه از نرم افزار مدیریت محتوای وردپرس استفاده می کند. این وب گاه همهٔ اشعار و نرم افزار خود را به صورت آزاد و رایگان منتشر می کند و به صورت غیرانتفاعی و با کمک های مردمی اداره می شود. منابع مورد استفاده نیز از منابع آزاد و در دسترس همگان هستند.
جست وجو براساس شاعر، شعر و دیوان
امکان جست وجوی کلمات مشکل از طریق لغتنامهٔ دهخدا به صورت برخط
امکان رؤیت یک بیت تصادفی
امکان ایجاد حاشیه در کنار اشعار
قراردادن کدهای شعرها در وب گاه ها با تذهیب
این وب گاه در ابتدا به عنوان زیرمجموعه ای از وب گاه طراحش وجود داشت. نام اولیهٔ آن «گنج ادب» و شامل دیوان کامل حافظ، رباعیات خیام، شاهنامهٔ فردوسی و مثنوی مولوی بود. برای واردکردن اشعار به آن از نرم افزار دُرج استفاده می شد. نرم افزار درج تحت قانون حمایت از مؤلفان بود و برای همین از آن امکان استفادهٔ آزاد وجود نداشت. برای حل این مشکل از مجموعهٔ رایگان و متن باز «ری را» برای هستهٔ اولیهٔ گنجور استفاده شد. پس از انتقال مجموعه اشعار «ری را» به دامنهٔ گنجور، این وب گاه شروع به گسترش کرد.
مجموعهٔ «ری را» خود شامل انبوهی از اشعار فارسی بود و این کار را برای تشکیل گنجور آسان کرد. برای گسترش گنجور، مدیران آن از نرم افزار اوسی آر استفاده کردند. در این سیستم هر بیت شعر به وسیلهٔ اسکنر اسکن شده و تصویر در وب گاه قرار می گیرد. سپس عموم فارسی زبانان با ورود به وب گاه، متنی را که می بینند وارد می کنند. برای هر بیت شعر، حداقل سه مرحله از این کار انجام می شود تا خطا در کار به حداقل برسد.
سایت گنجور امکانات زیر را برای کاربرانش فراهم آورده است:

فرهنگستان زبان و ادب

{treasurer} [باستان شناسی] شخصی که وظیفه و سمت رسمی او نگهداری از گنجینه یا خزانه است متـ .خزانه دار

پیشنهاد کاربران

گنجینه

معنای گنجور هم معانی مورد نظر را میده و هم به معنای خر و خریت هم هست . پیشنهادی خر یا خریت

واژه گنج در پهلوی ساسانی با همین ریخت و چم به کار میرفته است. این واژه در پهلوی مانوی به ریخت گنز درآمد و کاربرد یافت. سپس به صورت کنز، غنز و خنز درون زبان عربی شد. کنز همان گنج در زبان عربی است. غنز و خنز به خزن و غزن دگرش یافتند و واژه های غزنه و غزنین ( به چم گنجه و گنجین، گنجخانه، گنجور ) و مخزن و خزانه و مخازن را پدید آوردند. واژه های المخزن و مخازن به اروپا رفتند و واژه های almacen در اسپانیایی، magazin در آلمانی و روسی و magasin در فرانسوی را پدید آوردند. واژه فرانسوی مغازه وارد فارسی شد و همینگون چم magazine در انگلیسی به نشریه و مجله دگرش یافت.


کلمات دیگر: