مترادف کژبین : احول، چپ، دوبین، کاچ، کاژ، کج چشم، لوچ، بدکار، تبهکار
کژبین
مترادف کژبین : احول، چپ، دوبین، کاچ، کاژ، کج چشم، لوچ، بدکار، تبهکار
مترادف و متضاد
۱. احول، چپ، دوبین، کاچ، کاژ، کجچشم، لوچ،
۲. بدکار، تبهکار
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - دوربین احوال . ۲ - بد خواه نا بکار : ( ما زان دغل کژ بین شده با بی گنه در کین شده گه مست حور العین شده گه مست نان و شوربا ) . ( مولوی )
فرهنگ معین
( ~ . ) (ص فا. ) ۱ - لوچ ، احول . ۲ - بدخواه ، نابکار.
لغت نامه دهخدا
کژبین. [ ک َ ]( نف مرکب ) کژبیننده. کژچشم. ( آنندراج ). لوچ چشم. احول. ( ناظم الاطباء ). دوبین. ( فرهنگ فارسی معین ). || بدخواه. نابکار. ( ناظم الاطباء ) :
ما زان دغل کژبین شده با بی گنه در کین شده
گه مست حورالعین شده گه مست نان و شوربا.
ما زان دغل کژبین شده با بی گنه در کین شده
گه مست حورالعین شده گه مست نان و شوربا.
مولوی ( از فرهنگ فارسی معین ).
فرهنگ عمید
= لوچ
لوچ#NAME?
کلمات دیگر: