کلمه جو
صفحه اصلی

ماکر


مترادف ماکر : حیله گر، فریبکار، فریبنده، مکار، نیرنگ باز

عربی به فارسی

گربه اي , وابسته به تيره گربه , گربه صفت


حيله گر , نيرنگ باز , ماهرانه , صنعتي , مصنوعي , استادانه , روباه صفت , حيله باز , حنايي , ترشيده , پراز توطله , موذي , دسيسه اميز , خاءنانه , ناقلا , ادم تودار , ادم اب زيرکاه , محيل , شيطنت اميز , کنايه دار


مترادف و متضاد

حیلهگر، فریبکار، فریبنده، مکار، نیرنگباز


فرهنگ فارسی

مکرکننده، فریب دهنده، فریبنده
( اسم ) مکر کننده فریبنده جمع : ماکرین : زین سبب بد کاهل محنت شاکرند اهل نعمت طاغیند و ماکرند . ( مثنوی . نیک. ۱۷۱ : ۳ )
پس فردا

فرهنگ معین

(کِ ) [ ع . ] (ص . ) فریبنده ، مکرکننده .

لغت نامه دهخدا

ماکر. [ ک ِ ] ( ع ص ) فریبنده و بدسگال. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). اسم فاعل است از مکر. خدعه کننده. ج ، ماکرون ، مَکَرَة. ( از اقرب الموارد ). فریبنده و مکرکننده و بدسگال و خدعه کننده. ج ، ماکرون. ( ناظم الاطباء ). صاحب مکر. حیله گر. چاره گر. ج ، ماکرین ، ماکرون. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) :
چون وزیر ماکر بداعتقاد
دین عیسی را بدل کرد از فساد.
( مثنوی ).
زین سبب بد کاهل محنت شاکرند
اهل نعمت طاغیند و ماکرند.
( مثنوی ).
|| ستور مویز بار کرده یا کاروان شتر که غله کشانند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). خر مویز بار کرده. ( از اقرب الموارد ).

ماکر. [ ک ِ ] ( اِ ) به معنی پس فردا باشد که برادر کوچک فردا است. ( برهان ) ( آنندراج ). پس فردا و روز پس از فردا. ( ناظم الاطباء ). هزوارش ، مگر ، ماگر ، پهلوی ، پس فرتاک ( پس فردا ). ( حاشیه برهان چ معین ). || روز پس از روز آینده. ( ناظم الاطباء ).

ماکر. [ ک ِ ] (اِ) به معنی پس فردا باشد که برادر کوچک فردا است . (برهان ) (آنندراج ). پس فردا و روز پس از فردا. (ناظم الاطباء). هزوارش ، مگر ، ماگر ، پهلوی ، پس فرتاک (پس فردا). (حاشیه ٔ برهان چ معین ). || روز پس از روز آینده . (ناظم الاطباء).


ماکر. [ ک ِ ] (ع ص ) فریبنده و بدسگال . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اسم فاعل است از مکر. خدعه کننده . ج ، ماکرون ، مَکَرَة. (از اقرب الموارد). فریبنده و مکرکننده و بدسگال و خدعه کننده . ج ، ماکرون . (ناظم الاطباء). صاحب مکر. حیله گر. چاره گر. ج ، ماکرین ، ماکرون . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
چون وزیر ماکر بداعتقاد
دین عیسی را بدل کرد از فساد.

(مثنوی ).


زین سبب بد کاهل محنت شاکرند
اهل نعمت طاغیند و ماکرند.

(مثنوی ).


|| ستور مویز بار کرده یا کاروان شتر که غله کشانند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). خر مویز بار کرده . (از اقرب الموارد).

فرهنگ عمید

مکرکننده، فریب دهنده، فریبنده.

جدول کلمات

پس فردا


کلمات دیگر: