کلمه جو
صفحه اصلی

قلوه


مترادف قلوه : کلیه

برابر پارسی : کُلوه

فارسی به انگلیسی

kidney

فارسی به عربی

خلیة

مترادف و متضاد

kidney (اسم)
کلیه، مزاج، نوع، خلق، گرده، قلوه

فرهنگ فارسی

کلیه، هریک ازکلیتین، گرده، به عربی کلوه هم گویند
( اسم ) کلیه .
ستور که صاحب خود را از همه پیش برد

فرهنگ معین

(قُ وِ ) (اِ. ) کلیه .

لغت نامه دهخدا

( قلوة ) قلوة. [ ق ِل ْ وَ ] ( ع ص ) ستور که صاحب خودرا از همه پیش برد. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
قلوه. [ ق ُل ْ وَ / وِ ] ( اِ ) کلوه. کلیه. گُرده. یکی از دو غده بزرگی که بر دو طرف پهلوی انسان و حیوان است و از آن شاش تولید میشود. نام فارسی آن گرده است. این لفظ مبدل از لفظ کلیه عربی است. ( فرهنگ نظام ).
- قلوه سنگ ؛ رجوع به این کلمه شود.
- قلوه کن شدن جامه ؛ پاره شدن آن به اندازه قلوه.
- امثال :
دل دادن و قلوه گرفتن ؛بانهایت عشق و علاقه به سخنان یکدیگر گوش دادن. مات سخنان هم شدن.

قلوه . [ ق ُل ْ وَ / وِ ] (اِ) کلوه . کلیه . گُرده . یکی از دو غده ٔ بزرگی که بر دو طرف پهلوی انسان و حیوان است و از آن شاش تولید میشود. نام فارسی آن گرده است . این لفظ مبدل از لفظ کلیه ٔ عربی است . (فرهنگ نظام ).
- قلوه سنگ ؛ رجوع به این کلمه شود.
- قلوه کن شدن جامه ؛ پاره شدن آن به اندازه ٔ قلوه .
- امثال :
دل دادن و قلوه گرفتن ؛بانهایت عشق و علاقه به سخنان یکدیگر گوش دادن . مات سخنان هم شدن .


قلوة. [ ق ِل ْ وَ ] (ع ص ) ستور که صاحب خودرا از همه پیش برد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).


فرهنگ عمید

= کلیه koliye

کلیه koliye#NAME?


واژه نامه بختیاریکا

( قَلوِه ) زیاد؛ احتمالا از واژه اصیل ایرانی به معنی غلُو به معنی اقرقاق و زیاده روی و ازدیاد کاربرد دارد؛ مشتق شده است.

جدول کلمات

کلیه

پیشنهاد کاربران

گرده

قلوه :قُل در زبان فارسی وعرب به معنای حلقه وچیز مدور می باشد و پسوند وه یا به را ما در کلماتی مانند کلبه ( سایبان ) - گربه - دنبه
می بینیم همچنین سنگها ی گرد و سیغلی کنار رودخانه را قلبه سنگ می گویند
کلمه دوغلو نیز در اصل به معنای دو چیز گرد بوده است




کلمات دیگر: