مترادف کلاس : پایه، دانشپایه، رده، رسته، صف، صنف، طبقه، اطاق درس، درجه، مرتبه
برابر پارسی : آموزگاه، پایه، دانشپایه، رده، رسته
class, grade, classroom
lessons, schoolroom, subject
پایه، دانشپایه
رده، رسته، صف، صنف، طبقه
اطاقدرس
درجه، طبقه، مرتبه
۱. پایه، دانشپایه
۲. رده، رسته، صف، صنف، طبقه
۳. اطاقدرس
۴. درجه، طبقه، مرتبه
کلاس . [ ک َل ْ لا ] (ع ص ) نیک برنده .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). نیک برنده از شمشیر و جز آن . (ناظم الاطباء). || صاحب کِلس (آهک ) و فروشنده ٔ آن . (از اقرب الموارد).
کلاس . [ ک َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای 7 گانه ٔ بخش سردشت شهرستان مهاباد است .این دهستان در قسمت خاوری بخش واقع و از شمال به دهستان گورک سردشت و از جنوب به دهستان باسک و از خاوربه دهستان نماشیر بانه و از باختر به دهستان بریاچی محدود است . موقعیت این دهستان نسبتاً جلگه و دشت و هوای آن معتدل و در تابستان گرم و در زمستانها سرد می باشد. آب قراء از رودخانه ٔ سردشت و چشمه سارها تأمین می گردد و محصولات عمده ٔ آن غلات ، توتون ، حبوبات و محصول دامی و شغل ساکنین زراعت و گله داری است . دهستان کلاس از 19 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و در حدود 2380 تن سکنه دارد و مرکز آن قریه ٔ بناویله ٔ بزرگ می باشد. راه عمده ٔ این دهستان عبارت از راه شوسه ٔ مهاباد به سردشت است که از قسمت شمال باختری این منطقه می گذرد و راه نیمه شوسه ٔ سردشت به بانه نیز از این دهستان عبور می نماید. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
کلاس . [ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان رودقات است که در بخش مرکزی شهرستان مرند واقع است 278 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
کلاس . [ کْلا / ک ِ ] (فرانسوی ، اِ) کلمه ٔفرانسوی هر یک از شعبه های مدرسه که شاگردان آن هم قوه و همدرس در یک اطاق درس می خوانند. اطاق درس دسته ای از شاگردان مدرسه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- همکلاس ؛ هر فردی که با جمعی در یک اطاق درس می خوانند.
- همکلاسی ؛ همکلاس .
|| طبقه . درجه . مرتبه . توضیح آنکه احتراز از استعمال این کلمه ٔ بیگانه به این معنی اولی است . (فرهنگ فارسی معین ). فرهنگستان ایران «رده » را بجای این کلمه بدین معنی پذیرفته است . و رجوع به واژه های نو فرهنگستان ایران ص 158 و کلمه ٔ رده شود.
دانشپایه
نانی که با آرد ارزن درست کنند