کلمه جو
صفحه اصلی

کلاس


مترادف کلاس : پایه، دانشپایه، رده، رسته، صف، صنف، طبقه، اطاق درس، درجه، مرتبه

برابر پارسی : آموزگاه، پایه، دانشپایه، رده، رسته

فارسی به انگلیسی

lessons, schoolroom, subject, class, grade, classroom, course, flair, hour

class, grade, classroom


lessons, schoolroom, subject


فارسی به عربی

صنف

مترادف و متضاد

class (اسم)
جور، گروه، دسته، طبقه، نوع، رده، رسته، زمره، کلاس، سنخ، هماموزگان

classroom (اسم)
کلاس، کلاس درس، اطاق درس، اموزگاه

schoolroom (اسم)
کلاس، اطاق درس

homeroom (اسم)
کلاس، کلاس درس

پایه، دانشپایه


رده، رسته، صف، صنف، طبقه


اطاق‌درس


درجه، طبقه، مرتبه


۱. پایه، دانشپایه
۲. رده، رسته، صف، صنف، طبقه
۳. اطاقدرس
۴. درجه، طبقه، مرتبه


فرهنگ فارسی

یکی از دهستانهای بخش سردشت مهاباد جلگه و معتدل دارای ۱۹ آبادی و ۲۳۸٠ تن سکنه .
طبقه، درجه، مرتبه، رده، صنف، ردیف، اطاق درس
( اسم ) ۱ - طبقه درجه مرتبه . توضیح : باین معنی احتراز از استعمال این کلم. بیگانه اولی است . ۲ - هر یک از اطاقها ی مدرسه که در آن معلمان بشاگرد ان درس دهند اطاق درس .
نیک برنده . صاحب کلس و فروشنده آن

فرهنگ معین

(کِ ) [ فر. ] (اِ. ) ۱ - درجه ، مرتبه . ۲ - اتاق درس . ۳ - سال تحصیلی . ۴ - (عا. ) طبقة اجتماعی .

لغت نامه دهخدا

کلاس . [ ک َل ْ لا ] (ع ص ) نیک برنده .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). نیک برنده از شمشیر و جز آن . (ناظم الاطباء). || صاحب کِلس (آهک ) و فروشنده ٔ آن . (از اقرب الموارد).


کلاس . [ ک َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای 7 گانه ٔ بخش سردشت شهرستان مهاباد است .این دهستان در قسمت خاوری بخش واقع و از شمال به دهستان گورک سردشت و از جنوب به دهستان باسک و از خاوربه دهستان نماشیر بانه و از باختر به دهستان بریاچی محدود است . موقعیت این دهستان نسبتاً جلگه و دشت و هوای آن معتدل و در تابستان گرم و در زمستانها سرد می باشد. آب قراء از رودخانه ٔ سردشت و چشمه سارها تأمین می گردد و محصولات عمده ٔ آن غلات ، توتون ، حبوبات و محصول دامی و شغل ساکنین زراعت و گله داری است . دهستان کلاس از 19 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و در حدود 2380 تن سکنه دارد و مرکز آن قریه ٔ بناویله ٔ بزرگ می باشد. راه عمده ٔ این دهستان عبارت از راه شوسه ٔ مهاباد به سردشت است که از قسمت شمال باختری این منطقه می گذرد و راه نیمه شوسه ٔ سردشت به بانه نیز از این دهستان عبور می نماید. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


کلاس . [ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان رودقات است که در بخش مرکزی شهرستان مرند واقع است 278 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).


کلاس . [ کْلا / ک ِ ] (فرانسوی ، اِ) کلمه ٔفرانسوی هر یک از شعبه های مدرسه که شاگردان آن هم قوه و همدرس در یک اطاق درس می خوانند. اطاق درس دسته ای از شاگردان مدرسه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- همکلاس ؛ هر فردی که با جمعی در یک اطاق درس می خوانند.
- همکلاسی ؛ همکلاس .
|| طبقه . درجه . مرتبه . توضیح آنکه احتراز از استعمال این کلمه ٔ بیگانه به این معنی اولی است . (فرهنگ فارسی معین ). فرهنگستان ایران «رده » را بجای این کلمه بدین معنی پذیرفته است . و رجوع به واژه های نو فرهنگستان ایران ص 158 و کلمه ٔ رده شود.


کلاس. [ ک َل ْ لا ] ( ع ص ) نیک برنده.( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). نیک برنده از شمشیر و جز آن. ( ناظم الاطباء ). || صاحب کِلس ( آهک ) و فروشنده آن. ( از اقرب الموارد ).

کلاس. [ کْلا / ک ِ ] ( فرانسوی ، اِ ) کلمه ٔفرانسوی هر یک از شعبه های مدرسه که شاگردان آن هم قوه و همدرس در یک اطاق درس می خوانند. اطاق درس دسته ای از شاگردان مدرسه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- همکلاس ؛ هر فردی که با جمعی در یک اطاق درس می خوانند.
- همکلاسی ؛ همکلاس.
|| طبقه. درجه. مرتبه. توضیح آنکه احتراز از استعمال این کلمه بیگانه به این معنی اولی است. ( فرهنگ فارسی معین ). فرهنگستان ایران «رده » را بجای این کلمه بدین معنی پذیرفته است. و رجوع به واژه های نو فرهنگستان ایران ص 158 و کلمه رده شود.

کلاس. [ ک َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان رودقات است که در بخش مرکزی شهرستان مرند واقع است 278 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).

کلاس. [ ک َ ] ( اِخ ) نام یکی از دهستانهای 7 گانه بخش سردشت شهرستان مهاباد است.این دهستان در قسمت خاوری بخش واقع و از شمال به دهستان گورک سردشت و از جنوب به دهستان باسک و از خاوربه دهستان نماشیر بانه و از باختر به دهستان بریاچی محدود است. موقعیت این دهستان نسبتاً جلگه و دشت و هوای آن معتدل و در تابستان گرم و در زمستانها سرد می باشد. آب قراء از رودخانه سردشت و چشمه سارها تأمین می گردد و محصولات عمده آن غلات ، توتون ، حبوبات و محصول دامی و شغل ساکنین زراعت و گله داری است. دهستان کلاس از 19 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و در حدود 2380 تن سکنه دارد و مرکز آن قریه بناویله بزرگ می باشد. راه عمده این دهستان عبارت از راه شوسه مهاباد به سردشت است که از قسمت شمال باختری این منطقه می گذرد و راه نیمه شوسه سردشت به بانه نیز از این دهستان عبور می نماید. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

فرهنگ عمید

۱. هر یک از اتاق های مدرسه، آموزشگاه، یا دانشگاه، اتاق درس.
۲. هر دورۀ یک ساله از تحصیل در دبستان، مدرسۀ راهنمایی، و دبیرستان یا هنرستان.
۳. هر جلسۀ درس که در آن مهارت یا فن خاصی آموزش داده می شود.
۴.منزلت و شٲن اجتماعی کسی، گروهی، یا مؤسسه ای: کلاس پدرش پایین بود.

دانشنامه عمومی

کلاس (ابهام زدایی). کلاس ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
دوره آموزشی
طبقه اجتماعی
رده (زیست شناسی)
رده (مجموعه)
کلاس (فیلم)
کلاس (برنامه نویسی)

دانشنامه آزاد فارسی

کلاس (class)
۱. اتاقی از اتاق های مدرسه که در آن فراگیران (دانش آموزان، دانشجویان، طلبه ها) برای فراگیری درس اجتماع می کنند و معمولاً در آن جا، دست کم، صندلی هایی برای نشستن، میزهایی برای نوشتن، تابلو (تخته سیاه)، و وسایلی برای نوشتن روی تابلو فراهم است. ۲. معادل عبارت جلسۀ درس (کلاس شیمی، کلاس تعلیمات دینی؛ کلاس استاد زرین کوب، و غیره). ۳. پایۀ درسی (مثلاً کلاس اول، کلاس دوم، الی آخر، به معنای پایه اول، پایه دوم، و...). در اوایل تأسیس مدارس جدید، پایه را با عبارت «اطاق» مشخص می کردند و اصطلاح کلاس، به معنای پایه در اسناد رسمی آموزش و پرورش ایران، نخستین بار در ۱۳۰۲ش، در صورت جلسۀ سی ویکم شورای عالی معارف، به کار رفته است. واژۀ کلاس در ترکیب با کلمات دیگر معانی گوناگون می یابد: کلاس تقویتی؛ کلاس تک پایه: کلاسی که در آن فقط دانش آموزان یک پایه، مثلاً فقط پایۀ اول، شرکت دارند؛ کلاس چند پایه: کلاسی که در آن دانش آموزانی از پایه های گوناگون، مثلاً چند دانش آموز پایۀ اول، چند دانش آموز پایۀ سوم، چند دانش آموز پایۀ چهارم، در یک اتاق درس، هم زمان از یک معلم تعلیم می گیرند؛ و کلاس شبانه.

کلاس (رایانه). کلاس (رایانه)(class)
(یا: طبقه) در برنامه نویسی شیءگرا،طبقۀ تعمیم یافته ای که گروهی از بخش های ویژه (به نام object) در آن قرار گرفته اند. کلاس، یک ابزار توصیف گر می باشد و در یک برنامه، مجموعه ای از سرویس ها (یعنی فعالیت هایی که برای سایر بخش های آن برنامه قابل دسترسی می باشند) و خصلت هایی را تعریف می کند که آن خصلت ها به هر عضو دیگر کلاس (که همان اشیاء هستند) نیز مربوط می شود. کلاس های درون یک برنامه، از نظر مفهومی با مقولاتی نظیر حیوان، گیاه، آب (همراه با کلیه خصوصیات ذاتی و نحوه رفتار آن ها) که مردم در دنیا با آن سروکار دارند تطبیق دارند. تعریف کلاس در زبان برنامه نویسی شیءگرا همانند تعریفی است که در زبان هایی نظیر سی و پاسکال برای این لغت وجود دارد.

فرهنگ فارسی ساره

دانشپایه


گویش مازنی

/kalaas/ نانی که با آرد ارزن درست کنند

نانی که با آرد ارزن درست کنند


واژه نامه بختیاریکا

مُخت

پیشنهاد کاربران

کلاس=روندپایه.

دانش پایه، آموزپایه

برابر پارسی : آموزگاه

کلاس درس . آموزشگاه. کلاس . مکانی که در آن دانش می آموزیم ( یاد می گیریم )

کُلاس :به پیش کاف، گونه ای نان گرده که آنرا باتخم مرغ و زردچوبه وروغن وگاه بابرخی دانه هاچون سیاهدانه وکنجد آمیزندوپزند!
این واژه بیشتر در گستره های شمالی ومرکزی بویژه در گویشهای تاتی بکارمیرود!

آموزش سرا واژه ای نوین برای واژه بیگانه کلاس است.


آموزش سرا

جایی که درس می خوانند


کلمات دیگر: