کلمه جو
صفحه اصلی

قلچماق


مترادف قلچماق : پرزور، زورمند، قلدر، قوی، گردن کلفت، زورگو

متضاد قلچماق : ضعیف، نحیف

برابر پارسی : گردن کلفت، زورگو

فارسی به انگلیسی

bruiser, muscleman, brawny, nimble, rugged, sturdy, tough, vigorous, strong, robust

strong, robust


brawny, nimble, rugged, sturdy, tough, vigorous


مترادف و متضاد

پرزور، زورمند، قلدر، قوی، گردن‌کلفت ≠ ضعیف، نحیف


زورگو


۱. پرزور، زورمند، قلدر، قوی، گردنکلفت
۲. زورگو ≠ ضعیف، نحیف


فرهنگ فارسی

ماخوذازترکی، مردپرزوروقوی پنجه
(صفت ) ۱ - پرزور قوی نیرومند ۲ - زورگو .

فرهنگ معین

(قُ چُ ) [ تر. ] (ص . ) نیرومند، قوی .

لغت نامه دهخدا

قلچماق. [ ق ُ چ ُ ] ( ترکی ، ص مرکب ) مرد شهوت پرست و اوباش. ( آنندراج از سفرنامه شاه ایران ). این کلمه مرکب از قل به معنی بازو و چماق است و به کسی گفته میشود که دارای بازوانی قوی و نیرومند باشد.

فرهنگ عمید

مرد پرزور و قوی پنجه.

دانشنامه عمومی

قُلْچُماْق:(gholchomagh) در گویش گنابادی یعنی هیکلی ، بزرگ جثه ، زورمند و قدرتمند


پیشنهاد کاربران

در فارسی غین و قاف نیست. و در عربی گچپژ نیست. اگر در کلمه ایی همزمان غین ویا قاف. و یکی از حروف گچپژباشد. آن کلمه تورکی است. مثل پاتوق. آلاچیق. قشنگ. چاقو. پیچاق. چاق. چاقالو. چماق. قلچماق

مزدور، بزن بهادر، زورگو

قل یا قول به معنی دست و بازو در زبان ترکی است به علاوه چماق
به زورگوی نیرومند گفته میشود.

به عبارتی به زور جواب مثبت گرفتن قول چماق

به عبارتی به کسی که میگویند که به زور جواب مثبت میگیرد.
قول چماق=قول گرفتن به زور چماق

مرد ژور مند، زور دار

غین و قاف در فارسی نیست. و حروف گچپژ در عربی و زیر مجموعه هایش نیست. . . بنابراین اگر کلمه هم غین ویا قاف داشته باشد. و همزمان یکی از حروف گچپژ را داشته باشد. تورکی است. مثل پاتوق. آلاچیق. قلچماق. بغچه. غنچه. قاچاقچی. قالپاق. . . . . .

قلچماق یا به گویش اصلیش قولچوماق از دو واژه ی تشکیل شده:

قل یا قول در ترکی به دست گویند
چماق یا چوماخ در ترکی به گرز یا چوب دستی گویند

قلچماق به اصطلاح میشه پر زور و نیرومند و قوی
کسی که همیشه در دستش گرز باشد و آماده


کلمات دیگر: