مترادف گندیدگی : بدبویی، تعفن، عفن، عفونت، فساد
گندیدگی
مترادف گندیدگی : بدبویی، تعفن، عفن، عفونت، فساد
فارسی به انگلیسی
fetidness
decay, decomposition, fetidness, putrefaction, putrescence, rankness, rot, spoilage
مترادف و متضاد
فساد، پوسیدگی، عفونت، تعفن، گندیدگی
فساد، پوسیدگی، گندیدگی
عفونت، تعفن، گندیدگی
گندیدگی
بدبویی، تعفن، عفن، عفونت، فساد
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(گَ دِ ) (حامص . ) تعفن ، عفونت .
لغت نامه دهخدا
گندیدگی. [ گ َ دی دَ / دِ ] ( حامص ) گندگی. ( آنندراج ). تعفن. عفونت. ( ناظم الاطباء ). رجوع به گندگی و تعفن شود. || پوسیدگی. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ عمید
گندیده بودن، تعفن.
دانشنامه عمومی
گندیدگی (انگلیسی: Putrefaction) تجزیه یا فساد میکربی بی هوازی مواد، به ویژه فراورده های چربی مانند گوشت و ماهی، که با ایجاد ترکیبات بدبو همراه است.
سرماداری
سرماداری
wiki: گندیدگی
دانشنامه آزاد فارسی
گندیدگی (putrefaction)
تجزیه مادۀ آلی، بر اثر عملکرد موجودات ذره بینی.
تجزیه مادۀ آلی، بر اثر عملکرد موجودات ذره بینی.
wikijoo: گندیدگی
فرهنگستان زبان و ادب
{putrefaction} [علوم و فنّاوری غذا] تجزیه یا فساد میکربی بی هوازی مواد، به ویژه فراورده های چربی مانند گوشت و ماهی، که با ایجاد ترکیبات بدبو همراه است
جدول کلمات
تعفن
کلمات دیگر: