کلمه جو
صفحه اصلی

کشیک


مترادف کشیک : پاس بخش، پاسدار، قراول، کشیک چی، نگاهبان، نگهبان، پست، پاس، مراقبت، نگهبانی

برابر پارسی : نگهبانی

فارسی به انگلیسی

watch, guard, post, sentry, picket

watch, guard, post


guard, sentry


فارسی به عربی

ساعة یدویة

مترادف و متضاد

۱. پاسبخش، پاسدار، قراول، کشیکچی، نگاهبان، نگهبان
۲. پست،
۳. پاس، مراقبت، نگهبانی


standby (اسم)
جانشین، کشیک، دم دست بودن اماده خدمت

vigilance (اسم)
چالاکی، مواظبت، مراقبت، احتیاط، بیخوابی، شب زنده داری، امادگی، گوش بزنگی، کشیک

watch (اسم)
مراقبت، ساعت، پاس، پاسداری، کشیک، دیدبان، مدت کشیک، ساعت جیبی و مچی

sentinel (اسم)
نگهبان، دیده بان، کشیک، قراول، سرباز محافظ

picket (اسم)
پاسدار، میخ چوبی، دستک، کشیک، چوب نوک تیز، میخچه، چوب پرچین

sentry (اسم)
نگهبان، پاسدار، کشیک، قراول، نگهبانی

پاس‌بخش، پاسدار، قراول، کشیک‌چی، نگاهبان، نگهبان


پست


پاس، مراقبت، نگهبانی


فرهنگ فارسی

ماخوذازترکی، پاس، نگهبانیکشیکچی:نگاهبان، مراقب
۱ - نگاهبانی مراقبت پاس : ( میخواستند که بحوالی خوابگاه بکشیک و پاسبانی قیام نمایند ) . یا اهل کشیک . کشیکچیان قراولان : و اهل کشیک شب متفرق شده کشیکچیان روز هنوز نیامده بودند . یا در کشیک بودن . پاسدار بودن قراول بودن : ( از قور چیان ذو القدر که در کشیک بودند مصرنامی قور غلو بجوهه سلطان زخم کاری زده نا چیز گردانید ) . ۲ - پاسدار قراول .

فرهنگ معین

(کِ ) [ تر. ] (اِ. ) پاسبانی ، نگهبانی .

لغت نامه دهخدا

کشیک. [ ک َ / ک ِ ] ( ترکی ، اِ ) پاسبان. نگهبان. || مرد پاسبان. ( ناظم الاطباء ). قراول. نگهبان پاسدار. || نوبت دار. ( یادداشت مؤلف ). || نوبت پاسبانی. ( آنندراج ). || وظیفه مراقبت در کارهای لشکری در مدتی محدود از شب یا روز. قراولی. ( یادداشت مؤلف ).
- سرکشیک ؛ آنکه رئیس نگهبانان در وقت نگهبانی است.
- کشیک آقاسی ( اصطلاح دوره صفویه ) ؛ پاسبان. نگهبان.
- کشیک آقاسی باشی ؛ رئیس کشیکچی ها.

فرهنگ عمید

پاس، نگهبانی.

دانشنامه عمومی

کشیک ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
کشیک (چترود)
کشیک (خاش)
کشیک (کرمان)
کشیک (نیکشهر)
کشیک (نیک شهر)

پیشنهاد کاربران

در فرهنگ قضایی و نیز مقررات دادرسی هم به کشیک اشاره شده ( قاضی کشیک )

یتاق


کلمات دیگر: