مترادف کشکی : الکی، اله بختکی، بیهوده، پرت وپلا، پوچ، شانسی، گتره ای، مزخرف، مهمل
کشکی
مترادف کشکی : الکی، اله بختکی، بیهوده، پرت وپلا، پوچ، شانسی، گتره ای، مزخرف، مهمل
فارسی به انگلیسی
ironical(ly)
phoney or sham
(said) with no truth or in jest, thoughtlessly
phoney, phony
مترادف و متضاد
الکی، الهبختکی، بیهوده، پرتوپلا، پوچ، شانسی، گترهای، مزخرف، مهمل
فرهنگ فارسی
کژکی . قران کشکی قران کژکی قرانی است بوزن یک مثقال از نقره معادل پنج عباسی یا بیست شاهی
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
کشکی . [ ک َ ] (ص نسبی ) کژکی . رجوع به کژکی شود.
- قران کشکی ؛ قران کژکی ، قرانی است به وزن یک مثقال از نقره معادل پنج عباسی یا بیست شاهی و این قران چند پشت ناخن است مقابل قران چرخی و یا امین السلطانی که نیز یک مثقال است لیکن قران کشکی مدور هندسی نیست برخلاف امین السلطانی . (یادداشت مؤلف ).
- قران کشکی ؛ قران کژکی ، قرانی است به وزن یک مثقال از نقره معادل پنج عباسی یا بیست شاهی و این قران چند پشت ناخن است مقابل قران چرخی و یا امین السلطانی که نیز یک مثقال است لیکن قران کشکی مدور هندسی نیست برخلاف امین السلطانی. ( یادداشت مؤلف ).
کشکی. [ ک َ ] ( ص نسبی ) منسوب به کشک. از کشک. || بیخود. بیمعنی. که معنی ندارد. که بی اعتبار است. ( از یادداشت مؤلف ).
- کشکی گفتن ؛ بیخودی حرف زدن. از روی فکر و بصیرت سخن نگفتن. بیهوده گفتن.
کشکی. [ ک َ ] ( اِخ ) نام طایفه ای است از ایلات کرد ایران که تقریباً 50نفر می باشند و در قشلاق زهاب و لرستان و ییلاق خاجومان سکنی دارند. ( یادداشت مؤلف ).
کشکی. [ ک َ ] ( اِخ ) نام تیره ای است از باب احمدی هفت لنگ. ( جغرافیای سیاسی کیهان ص 73 ).
کشکی . [ ک َ ] (اِخ ) نام تیره ای است از باب احمدی هفت لنگ . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 73).
کشکی . [ ک َ ] (ص نسبی ) منسوب به کشک . از کشک . || بیخود. بیمعنی . که معنی ندارد. که بی اعتبار است . (از یادداشت مؤلف ).
- کشکی گفتن ؛ بیخودی حرف زدن . از روی فکر و بصیرت سخن نگفتن . بیهوده گفتن .
کشکی . [ ک َ ] (اِخ ) نام طایفه ای است از ایلات کرد ایران که تقریباً 50نفر می باشند و در قشلاق زهاب و لرستان و ییلاق خاجومان سکنی دارند. (یادداشت مؤلف ).
دانشنامه عمومی
فارسی تودی
در قدیم از مهرهای فلزی، چوبی، صابونی و حتی از جنس کشک استفاده می شد. مهر کشکی از همه پست تر بود. وقتیکه می خواستند از بی اهمیتی نامه وسرشناس نبودن آن ذکری بکنند می گفتند مهرش کشکی است. امروز این توصیف را بهر چیز غیر معتبری می دهند و ریشة آن همان مهر کشکی است.
گویش مازنی
حرف بیهوده و بی اساس