کلمه جو
صفحه اصلی

گویه


مترادف گویه : گوی، شکاف کوه، شکفت، غار

فارسی به انگلیسی

buoy, locution, lump

buoy


locution, lump


مترادف و متضاد

گوی


شکاف‌کوه، شکفت، غار


۱. گوی
۲. شکافکوه، شکفت، غار


فرهنگ فارسی

( اسم ) گفتن .
بمعنی غار باشد و آن گوی و شکافی است که در کوهها بهم رسد و بیشتر مردم فقیر در آنجا بسر برند .

لغت نامه دهخدا

گویه. [ ی َ / ی ِ ] ( اِ ) به معنی غار باشد و آن گوی و شکافی است که در کوهها بهم رسد و بیشتر مردم فقیر در آنجا بسر برند. ( برهان ). پناه جای در کوه. ( ناظم الاطباء ). گاباره. ( برهان ) ( آنندراج ).

گویه. [ ی َ / ی ِ ] ( اِمص ) اسم مصدر از گفتن ( گوی + هََ علامت اسم مصدر ) به معنی گفتن باشد. ( از انجمن آرا ).
- واگویه کردن ؛ بازگو کردن حرف. ( انجمن آرا ).

گویه . [ ی َ / ی ِ ] (اِ) به معنی غار باشد و آن گوی و شکافی است که در کوهها بهم رسد و بیشتر مردم فقیر در آنجا بسر برند. (برهان ). پناه جای در کوه . (ناظم الاطباء). گاباره . (برهان ) (آنندراج ).


گویه . [ ی َ / ی ِ ] (اِمص ) اسم مصدر از گفتن (گوی + هََ علامت اسم مصدر) به معنی گفتن باشد. (از انجمن آرا).
- واگویه کردن ؛ بازگو کردن حرف . (انجمن آرا).


دانشنامه عمومی

سخن، بیان، نطق، سبک عبارت پردازى (فرهنگ فارسی به انگلیسی رضا مشکسار)


دانشنامه آزاد فارسی

گویه (strophe)
در واژگان یونانی به معنای «چرخش» و در نمایش نامۀ یونان باستان عبارت از بخش یا بندی از یک چکامۀ همسرایی است. گروه همسرایان با حرکت به یک سمت آواز گویه و با حرکت به سمت دیگر واگویه را می خواندند.

گویش مازنی

گوه چوب کوچک و تراشیده که در شکاف و درز چوبها فرو برند و بر ...


/gavya/ گوه چوب کوچک و تراشیده که در شکاف و درز چوبها فرو برند و بر آن بکوبند تا شکاف از هم باز شود

پیشنهاد کاربران

روایت، ورشن انگلیشی و ورسیون فرانسه.

کره

item
item of questionnaire

گویه پرسشی است که در پرسشنامه ها وجود دارد.

شعار


کلمات دیگر: