کلمه جو
صفحه اصلی

ماه نو

فارسی به انگلیسی

new moon

فرهنگ فارسی

هلال

لغت نامه دهخدا

ماه نو. [ هَِ ن ُ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) هلال. ( ترجمان القرآن ) ( برهان ). هلال. ( ناظم الاطباء ). هلال. ابن مُزنَة. ابن مِلاط. ( منتهی الارب ) :
ماه نو منخسف در گلوی فاخته ست
طوطیکان با حدیث ، قمریکان با انین.
منوچهری.
چون ببریدی شود هریک از آن ده ماه نو
ور نبری باشد اندر ذات خود ماهی تمام.
عسجدی.
الا تا ماه نو خیده کمان است
سپرگردد مه داه و چهارا.
( از حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
دوان اندرو ماهی سیم سیما
چو ماه نو اندر سپهر منور.
ازرقی.
گشت بدرش چو ماه نو باریک
شد جهان پیش پیر زن تاریک.
سنائی.
ماه نو و صبح بین پیاله و باده
عکس شباهنگ برپیاله فتاده.
خاقانی.
ماه نو را نیمه ٔقندیل عیسی یافته
دجله را پر حلقه زنجیر مطران دیده اند.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 90 ).
ماه نو دیدی و در روی مه نو شب عید
لعل می با قدح سیم برآمیخته اند.
خاقانی.
خم کوس است که ماه نوذیحجه نمود
گر زمه لحن خوش زهره ٔزهرا شنوند.
خاقانی.
به همه کس بنمودم خم ابرو که تو داری
ماه نو هر که ببیند به همه کس بنماید.
سعدی.
خیال ابرویت پیوسته در گوش دلم گوید
کز آن چون ماه نو گشتم که در خورشید پیوستم.
خواجوی کرمانی.
حریف عشق تو بودم چو ماه نو بودی
کنون که ماه تمامی نظر دریغ مدار.
حافظ.
چو ماه نو ره بیچارگان نظاره
زند به گوشه ابرو و در نقاب رود.
حافظ.
- ماه نو دیدن ؛ اِهلال. ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ). رؤیت هلال کردن.
|| کنایه از پادشاه جوان تازه بر تخت سلطنت نشسته :
جهان سر به سر نو شد از شاه نو
زایران برآمد یکی ماه نو.
فردوسی.
|| معشوق نوجوان و زیبا. زن زیبا و جوان :
اگر در راه بینی شاه نو را
به شاه نو نمای این ماه نو را.
نظامی.

دانشنامه عمومی

ماه نو بطور معمول در هر گردش هلالی کره ماه به دور زمین رخ می دهد و یکی از گام های ماه است و آن زمانی است که ماه در مسیر خود از مقارنه با خورشید (محاق) گذشته و پس از اولین یا دومین شب، غروب هنگام به شکل هلال نورانی باریکی از جانب مغرب با ارتفاع کمی خود را نمایش می دهد.
گام های ماه
استهلال
ماه نو سرآغاز زمانبندی ماه قمری است.

پیشنهاد کاربران

ماه نو : ماه ِ دلپذیر و شگفت آور ، ماهی که به تازگی کامل شده ( ماه کامل )
دکتر کزازی اعتقاد دارد در بیت زیر " نو" در ماه نو در معنی هلال در نظر نیست .
بدو گفت : 《 خورشید با ماه ِ نو
گر ایدون که بیند بر گاه نو ،
نباشد شگفت ، ار شود ماه خوار
تو خورشید داری خود اندر کنار》
هلال ماه ( ماه نو ) در پندارشناسی ادبیات فارسی ، نماد نزاری و باریکی و کم فروغی است.
نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۲۳۷.






کلمات دیگر: