کلمه جو
صفحه اصلی

فلاطن

فرهنگ فارسی

افلاطون

لغت نامه دهخدا

فلاطن. [ ف َ طُ ] ( اِخ ) افلاطون :
نقش فرسوده فلاطن را
بر درِ احسن الملل منهید.
خاقانی.


کلمات دیگر: