صمغ فروش
علاک
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
علاک . [ ع َل ْ لا ] (ع ص ) صمغفروش . (اقرب الموارد) (آنندراج ).
علاک . [ ع ُ ] (ع اِ) چیزی که اندک خاییده شود. (ذیل اقرب الموارد) (آنندراج ).
علاک. [ ع َ ] ( ع اِ ) آنچه خاییده شود. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ): ماذاق علاکاً؛ نچشیده است چیزی. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).
علاک. [ ع َ / ع ُ ] ( ع اِ ) درختی است حجازی. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).
علاک. [ ع ُ ] ( ع اِ ) چیزی که اندک خاییده شود. ( ذیل اقرب الموارد ) ( آنندراج ).
علاک. [ ع َل ْ لا ] ( ع ص ) صمغفروش. ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ).
علاک. [ ع َ / ع ُ ] ( ع اِ ) درختی است حجازی. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).
علاک. [ ع ُ ] ( ع اِ ) چیزی که اندک خاییده شود. ( ذیل اقرب الموارد ) ( آنندراج ).
علاک. [ ع َل ْ لا ] ( ع ص ) صمغفروش. ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ).
علاک . [ ع َ ] (ع اِ) آنچه خاییده شود. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء): ماذاق علاکاً؛ نچشیده است چیزی . (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
علاک . [ ع َ / ع ُ ] (ع اِ) درختی است حجازی . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
کلمات دیگر: