کلمه جو
صفحه اصلی

علاج کردن

فارسی به انگلیسی

cure, remedy

فرهنگ فارسی

( مصدر ) مداوا کردن درمان کردن ۲ - چاره نمودن تدبیر کردن .

لغت نامه دهخدا

علاج کردن. [ ع ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) تیمار کردن و مروسیدن. || مداوا نمودن و معالجه کردن. || چاره نمودن و تدبیر کردن. ( ناظم الاطباء ). رجوع به علاج شود.


کلمات دیگر: