آواز آب که در وقت روان شدن و قطره زدن شنیده شود . چک چک .
فقفقه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( فقفقة ) فقفقة. [ ف َ ف َ ق َ ]( ع اِ ) آواز آب که وقت روان شدن و قطره زدن شنیده شود. چک چک. چیک و چیک. || ( مص ) سخت درویش وخوار شدن. || بانگ کردن سگ با ترس. || بتگ سخن رسیدن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || ( ص ) زن احمق. ( از اقرب الموارد ).
فقفقة. [ ف َ ف َ ق َ ](ع اِ) آواز آب که وقت روان شدن و قطره زدن شنیده شود. چک چک . چیک و چیک . || (مص ) سخت درویش وخوار شدن . || بانگ کردن سگ با ترس . || بتگ سخن رسیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (ص ) زن احمق . (از اقرب الموارد).
کلمات دیگر: