کار ناگاه بی اندیشه . یا آخرین شب از هر ماه .
فلته
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( فلتة ) فلتة. [ ف َ ت َ ] ( ع اِ ) کار ناگاه و بی اندیشه. ( منتهی الارب ): خرج الرجل فلتةً؛ یعنی بغتةً. ( از اقرب الموارد ). || آخرین شب از هر ماه. || آخرین روز که سپس از وی ماه حرام باشد. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
فلتة. [ ف َ ت َ ] (ع اِ) کار ناگاه و بی اندیشه . (منتهی الارب ): خرج الرجل فلتةً؛ یعنی بغتةً. (از اقرب الموارد). || آخرین شب از هر ماه . || آخرین روز که سپس از وی ماه حرام باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
کلمات دیگر: